کتاب دست نیافتنی
نویسنده:
طاها صفری
معرفی کتاب دست نیافتنی
"دست‌نیافتنی" اثر اول تالیفی نشر گلگلشت در حوزه ادبیات ورزشی است و در آن، زندگینامه خودنگاشت علیرضا حیدری، قهرمان کشتی آزاد ایران، مورد بررسی قرار می‌گیرد. حیدری که در کودکی تجربه سختی‌های بسیاری را می‌کند، در تمام مراحل زندگی‌اش با چالش‌ها و مشکلات بی‌پایانی به روبرو می‌شود، به خصوص در ارتباط با افراد و جامعه، و مهمتر از همه، با خودش.
کتاب نقبی می‌زند به عمق روان و زندگی حیدری پرداخته و تجربیات او را به تفصیل بیان می‌کند. این مرد، که می‌توان او را یکی از برجسته‌ترین قهرمانان کشتی آزاد ایران دانست، بیش از حد تمرین می‌کند و دارای استعدادهای شگفت‌انگیزی است که در کشتی آزاد مشخص می‌شود. اما استعداد تنها کافی نیست تا شخصیت یک قهرمان شکل بگیرد. این کتاب به مسائلی چون افسردگی، تنش‌ها، چالش‌های اعتقادی، زندگی غیرحرفه‌ای و موارد دیگری که حیدری با آنها مواجه شده، می‌پردازد.
این کتاب نتیجه بیش از ۶۰ ساعت مصاحبه‌ی طاها صفری با علیرضا حیدری است و توسط خود طاها صفری نوشته شده است. علاوه بر اینکه توسط اهالی قلم و منتقدین کتاب نقدهای مثبتی را دریافت کرده، در دوازدهمین دوره‌ی جایزه‌ی جلال‌آل‌احمد نیز به عنوان فینالیست در بخش ادبیات مستند شناخته شده است اما موفق به دریافت جایزه برتر نشد.
کتاب نقبی می‌زند به عمق روان و زندگی حیدری پرداخته و تجربیات او را به تفصیل بیان می‌کند. این مرد، که می‌توان او را یکی از برجسته‌ترین قهرمانان کشتی آزاد ایران دانست، بیش از حد تمرین می‌کند و دارای استعدادهای شگفت‌انگیزی است که در کشتی آزاد مشخص می‌شود. اما استعداد تنها کافی نیست تا شخصیت یک قهرمان شکل بگیرد. این کتاب به مسائلی چون افسردگی، تنش‌ها، چالش‌های اعتقادی، زندگی غیرحرفه‌ای و موارد دیگری که حیدری با آنها مواجه شده، می‌پردازد.
این کتاب نتیجه بیش از ۶۰ ساعت مصاحبه‌ی طاها صفری با علیرضا حیدری است و توسط خود طاها صفری نوشته شده است. علاوه بر اینکه توسط اهالی قلم و منتقدین کتاب نقدهای مثبتی را دریافت کرده، در دوازدهمین دوره‌ی جایزه‌ی جلال‌آل‌احمد نیز به عنوان فینالیست در بخش ادبیات مستند شناخته شده است اما موفق به دریافت جایزه برتر نشد.
دسته بندی های کتاب دست نیافتنی
قسمت هایی از کتاب دست نیافتنی
بی خیال شدم. گفتم پسر مدالت را بگیر و خدا رو شکر کن. روی سکو نه، روی ابرها بودم. بعد که برگشتم هتل، دوباره جلوی آینه رفتم. خوب صورت بدون کرک و ریشم را ورانداز کردم. می خواستم بدانم علیرضا بعد از مدال جهانی چه شکلی است. خراب بودم. صورتم ورم کرده و زخمی بود، کمر و شکمم درد می کرد، گردنم خم نمی شد و دست هایم بالا نمی آمد. از جان مایه گذاشته بودم. تمام جانم خستگی و درد بود اما در وجودم خلاء چند ساله ای برطرف شده بود، پر از حس پیروزی و توانمندی، حالا من هم جزئی از تاریخ کشور بودم. دوباره به صورت تازه تراشیده ام نگاهی انداختم: «مدال گرفته ها این شکلی اند، خسته.»
محصولات مرتبط با کتاب دست نیافتنی
اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب دست نیافتنی" ثبت می‌کند