کتاب از دو که حرف می زنم از چه حرف می زنم

What I Talk About When I Talk About Running
کد کتاب : 1085
مترجم :
شابک : 978-964-362-755-3
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 180
سال انتشار شمسی : 1403
سال انتشار میلادی : 2007
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 32
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

وقتی از دویدن صحبت می کنم
What I Talk About When I Talk About Running
کد کتاب : 2955
مترجم :
شابک : 9789643517038
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 160
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2007
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 4
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

از دو که حرف می زنم از چه می گویم
What I Talk About When I Talk About Running
کد کتاب : 83317
مترجم :
شابک : 978-6007364482
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 144
سال انتشار شمسی : 1400
سال انتشار میلادی : 2007
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب از دو که حرف می زنم از چه حرف می زنم اثر هاروکی موراکامی

کتاب از دو که حرف می زنم از چه حرف می زنم، اثری نوشته ی هاروکی موراکامی است که اولین بار در سال 2007 به انتشار رسید. موراکامی در سال 1982 و پس از فروختن کلوبِ جاز خود به منظور صرف وقت بیشتر برای نویسندگی، برای حفظ شرایط خوب بدنی، شروع به دویدن کرد. یک سال بعد، او توانست علاوه بر شرکت در مسابقه های مختلف دو، در مسابقات سه گانه (متشکل از شنا، دوچرخه سواری و دو) نیز حضور موفقیت آمیزی داشته باشد. این نویسنده ی برجسته در کتاب از دو که حرف می زنم از چه حرف می زنم، با همان نثر مسحورکننده ی همیشگی خود به تأثیرات این ورزش بر زندگی و البته آثارش می پردازد. این شرح حال درخشان که ترکیبی از آموزش های تمرینی، سفرنامه و خاطره گویی است، ماجرای آماده شدنِ چهارماهه ی موراکامی برای ماراتونِ نیویورک در سال 2005 را مورد توجه قرار می دهد و مخاطب را به جاهای مختلفی همچون باغ های ژینگو در توکیو و رودخانه ی چارلز در بوستون می برد. علاوه بر این ها، لحظات ناب و جذابی از زندگی این نویسنده ی بزرگ در این کتاب توصیف شده اند: لحظه ی سرنوشت سازی که موراکامی تصمیم گرفت نویسنده شود، بزرگترین دستاوردها و شکست های او و تجربه هایش از فراز و نشیب های ذهنی و بدنی پس از پنجاه سالگی.

کتاب از دو که حرف می زنم از چه حرف می زنم

از دو که حرف می‌زنم از چه حرف می‌زنم نوشته هاروکی موراکامی در واقع خاطرات مرتبط با دوندگی هاروکی موراکامی و نقش آن در نویسندگی و زندگی حرفه‌ای وی است. یکی از ویژگی‌های بارز موراکامی در کتاب هایش تلاش همیشگی او برای به اشتراک گذاری علایق و خاطراتش با خوانندگان به صورت صریح وضمنی می‌باشد. وی همواره عناوین کتاب های خود را از موسیقی‌ها و یا کتاب های مورد علاقه‌اش اقتباس می‌کند، عنوان کتاب از دو که حرف می‌زنم از چه حرف می‌زنم نیز در اصل از کتابی با عنوان وقتی از عشق می‌گوییم، از چه می‌گوییم نوشته ریموند کارور گرفته شده است.

کتاب از دو که حرف می زنم از چه حرف می زنم


ویژگی های کتاب از دو که حرف می زنم از چه حرف می زنم

جزو پرفروش ترین کتاب ها و رمان های ایران

هاروکی موراکامی
هاروکی موراکامی در ۱۲ ژانویه ۱۹۴۹ در کیوتو ژاپن به دنیا آمد. در سال ۱۹۶۸ به دانشگاه هنرهای نمایشی واسدا رفت. در سال ۱۹۷۱ با همسرش یوکو ازدواج کرد و به گفته ی خودش در آوریل سال ۱۹۷۸ در هنگام تماشای یک مسابقه ی بیسبال، ایده ی اولین کتاب اش، به آواز باد گوش بسپار به ذهنش رسید. در سال ۱۹۷۹ این رمان منتشر شد و در همان سال جایزه ی نویسنده ی جدید گونزو را دریافت کرد. در سال ۱۹۸۰ رمان پینبال (اولین قسمت از سه گانه ی موش صحرایی) را منتشر کرد. در سال ۱۹۸۱ بار جازش را فروخت و نویسندگی را پیشه ی حرفه ای ...
نکوداشت های کتاب از دو که حرف می زنم از چه حرف می زنم
Rich and revelatory.
پرمایه و آشکارکننده.
Goodreads

A fascinating portrait of Murakami’s mind and how he works his magic on the page.
تصویری شگفت انگیز از ذهن موراکامی و این که او چگونه جادویش را بر روی کاغذ به کار می گیرد.
Plain Dealer

As always Murakami employs his artful, lucid prose to good effect.
مثل همیشه، موراکامی از نثر هنرمندانه و درخشان خود به شکلی مثبت و موثر بهره می گیرد.
Kirkus Reviews Kirkus Reviews

قسمت هایی از کتاب از دو که حرف می زنم از چه حرف می زنم (لذت متن)
گفتاری حکیمانه داریم با این مضمون: «نجیب زاده ی واقعی کسی است که از زنانی که زمانی با او بوده اند و یا مالیات هایی که پرداخت کرده است، سخنی به میان نیاورد.» البته، راستش را بخواهید این گفته واقعیت ندارد، دروغی است که من خود آن را بافته ام و به همین جهت از شما عذر می خواهم! ولی اگر واقعا قرار بود چنین گفتاری بر زبان جاری شود، به نظر من شرط دیگر باید آن می بود که نجیب زاده از کارهایی که جهت حفظ سلامتی و تندرستی اش انجام می دهد، هیچ حرفی به میان نیاورد.

میک جگر زمانی با تفاخر گفته بود: «ترجیح می دهم بمیرم تا آن که در چهل و پنج سالگی هنوز ترانه ی «رضایت» را بخوانم.» البته می دانم که او الان شصت سالگی را رد کرده و هنوز دارد همان ترانه را می خواند، ولی در آن زمان هم اگر عده ای به این حرف او خندیدند، من جزو آن ها نبودم. میک جگر در جوانی، تصوری از چهل و پنج سالگی خود نداشته است و من هم مثل او بودم. آیا حالا من باید به او بخندم؟ حق ندارم. تنها شانسی که من آورده ام این بوده که خواننده ی جوان راک نبوده ام. حرف های احمقانه ی مرا در جوانی کسی به یاد ندارد تا آن ها را دوباره تحویلم دهد.

میان اطمینان نا به جا و غرور به جا، فاصله ای است به نازکی برگ گل...