کتاب ۱۸ سال راه رفتن روی آب

Clough : the autobiography
کد کتاب : 74520
مترجم :
شابک : 978-9645948922
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 296
سال انتشار شمسی : 1400
سال انتشار میلادی : 1994
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب ۱۸ سال راه رفتن روی آب اثر برایان کلاف

برایان کلاف، شاید بهترین مربی تاریخ فوتبال بریتانیا، سپتامر ۲۰۰۴ در سن ۶۹ سالکی از دنیا رفت. در زمان عزاداری او به نشانه احترام در هر دو زمین بازی دربی کانتری و ناتینگهام فارست یک دقیقه سکوت، و بسیاری از دنیای ورزش به او ادای دین کردند. یک مراسم یادبود که قرار بود در کلیسای دربی برگزار شود، به ورزشگاه پراید پارک انتقال داده شد، تا تقاضای شراکت طرفداران برآورده شود. این محبت و احترام شگرف برای مردی که معمولا بحث برانگیز، رک و صاحب نظر خوانده می‌شد سزاوار بود. او دو تیم درجه سه را بالا آورد، و دو قهرمانی جام‌های اروپایی (لیگ قهرمانان) را پی در پی به دست آورد، با ناتینگهام فارست بدقواره، دست آوردی که هرگز توسط تیمی با شرایط مشابه محقق نخواهد شد.

این نسخه از کتاب که مدتی قبل از فوت او نوشته شده، به علاوه سرگذشت او، دارای نظرات صریح و سرگرم کننده‌اش درباره مدیران باشگاه و رئسا و رفتار نیوکاسل با سر بابی رابسون، و برسی تند و تیز او به عملکرد اخیر تیم ملی اینگلیس است. همچنین کلاف صادقانه درباره درگیری‌اش با الکل و پیوند کبد که ۲۱ ماه سلامتی و شادابی به او بخشید صحبت می‌کند.

کتاب ۱۸ سال راه رفتن روی آب

برایان کلاف
برایان کلاف در سال ۱۹۳۵ متولد شد. او در سال ۱۹۵۵ برای اولین بار در ترکیب میدلزبرو قرار گرفت و سال ۱۹۶۱ به ساندرلند فروخته شد. یک مصدومیت شدید زانو در سال ۱۹۶۴ باعث شد بازنشست شود. با این وجود رکوردی فوق‌العاده در زمینه گلزنی داشت، هر چند که تنها دو بار پیراهن تیم ملی انگلستان را به تن کرد. مربیگری را در کنار هم‌تیمی سابق پیتر تیلور با هارتل‌پول دسته چهارمی در سال ۱۹۶۵ شروع کرد. آن‌ها تیمی ساختند که سال ۱۹۶۸ مجوز صعود به دسته بالاتر را گرفت. سپس آن دو به دربی‌کانتی در ...
قسمت هایی از کتاب ۱۸ سال راه رفتن روی آب (لذت متن)
هی! من برای انگلستان بازی کرده ام. این را فراموش نکن! چهارم آوریل ۱۹۵۹ مهم ترین روز زندگی من است. من و باربرا در کلیسای سنت بارناباس در میدلزبرو ازدواج کردیم. آوریل را انتخاب کردیم تا شامل تخفیف مالیاتی شویم و هنوز هم مطمئنم باربرا به خاطر پول خوبی که پس انداز کرده بودم با من ازدواج کرد! بازیکنان امروزی شاید متعجب شوند که روز ازدواج من، روز یکی از مسابقات تیم بود و قرار بود بازی کنم. این را تصور می کنید؟ حالا آن ها بندهای مخصوصی با مذاکرات مدیربرنامه ها در قرارداد خود می گذارند و پاداش هایی چند هزار پوندی می گیرند؛ اما ما شنبه صبح در یک هتل ازدواج کردیم. به برادرم دس بیست و پنج پوند دادم و گفتم برای همه نوشیدنی بیاور. گفت بگذار خودشان پول آن را بدهند. یک یورکشایری، همیشه یورکشایری خواهد بود! سخنرانی ها باید کوتاه می بود چون تا پیش از ساعت دو باید خودم را به آیرسام پارک می رساندم تا مقابل لیتون اورینت بازی کنم. ماشینی که قرار بود من را به ورزشگاه برساند، کمی دیر کرده بود. متوجه شدم ماشین پلیسی در نزدیکی من پارک کرده و از او خواستم که من را به ورزشگاه برساند؛ اما پلیس گفت «متاسفم برایان، من راننده تاکسی نیستم.» اگر ماشین هماهنگ شده دیرتر می رسید شاید کاری می کردم که من را دستگیر کند!