داستان حاضر سرگذشت مردی با لقب «دراکولا» است که به صورت فیلمنامه به تصویر کشیده شده است. «دراکولا» در کودکی وحشی صفت بود و وقتی بر کودکان دیگر غلبه میکرد بر آنها میغرید و چون حیوان دندانهای خود را نشان میداد و به خاطر همین لقب «دراکولا» گرفته بود. او در سنّ بیست سالگی روزی مادر را در حالیکه چاقوی تیزی در دست دارد و گردن پدر را بریده است میبیند. مادر با دیدن «دراکولا»، خون پدر را بر سر و صورت او میمالد و «دراکولا» برای نجات مادر، قتل پدر را به گردن میگیرد و «پدرکش» لقب میگیرد و اعدام و سپس با تخفیف به حبس ابد محکوم میشود. او سالها در زندان میماند و روزی عدّهای از پزشکان برای آزمایشان خود، به او یک سرم وصل میکنند که با تغییرات حاصل از تزریق سرم، «دراکولا» وارد مرحلة جدیدی در زندگی خود میشود و ماجراهای تازهای را برای وی به وقوع میپیوندد.
کتاب دراکولا