کتاب نوادگان

The Cousins
کد کتاب : 76202
مترجم :
شابک : 978-6004614573
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 296
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2020
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 5
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

از کتاب های پرفروش نیویورک تایمز

نامزد جایزه ادگار سال 2021

نامزد جایزه بهترین کتاب نوجوانان گودریدز سال 2021

معرفی کتاب نوادگان اثر کارن ام مک منس

کتاب «نوادگان» رمانی نوشته «کارن مک منس» است که اولین بار در سال 2020 به چاپ رسید. زنی ثروتمند به نام «میلدرد استوری» با نامه ای یک خطی، فرزندانش را از ارث محروم کرد: «خودتان می دانید چه کار کرده اید.» سال ها بعد، نامه ای مشابه و نه چندان پراحساس، از سه نوه نوجوان «میلدرد» دعوت می کند که برای کار در طول تابستان به تفرجگاه دورافتاده و لوکس او بروند تا «میلدرد» بتواند آن ها را بهتر بشناسد. «میلی»، «آبری»، و «جونا» تقریبا یکدیگر را نمی شناسند، اما والدینشان احساس می کنند که این فرصتی عالی برای آشتی کردن با مادر است—و شاید سهیم شدن در ثروت هنگفت خانواده. وقتی نوادگان به جزیره می رسند، به نظر می رسد مادربزرگشان از این که آن ها به آنجا آمده اند، اصلا راضی نیست و به هر طریق سعی می کند از آن ها دوری کند. آن ها مشغول کار می شوند و یکدیگر را بهتر می شناسند، اما به نظر می رسد که هر کسی که در اطراف خود ملاقات می کنند، رازی تاریک را در سینه پنهان کرده است—رازی درباره پیشینه عجیب و پنهان خانواده «استوری».

کتاب نوادگان

کارن ام مک منس
کارن ام. مک منس، نویسنده ای آمریکایی است که معروفترین اثرش، «یکی از ما دروغ می گوید» به 37 زبان ترجمه شده است. مک منس در ماساچوست زندگی می کند و دانش آموخته ی روزنامه نگاری از دانشگاه نورث ایسترن است.
نکوداشت های کتاب نوادگان
A twisty ride that will hold readers rapt till the last page.
سفری پر پیچ و خم که مخاطبین را تا صفحه آخر، هیجان زده نگه خواهد داشت.
Publishers Weekly Publishers Weekly

The ending will satisfy some and make others yearn for a sequel.
پایان داستان برای برخی رضایت بخش خواهد بود و برخی دیگر را برای دنباله ماجرا مشتاق خواهد کرد.
Kirkus Reviews Kirkus Reviews

Fans will be utterly hooked.
طرفدران کاملا مجذوب خواهند شد.
Bookseller

قسمت هایی از کتاب نوادگان (لذت متن)
نخستین نکته متناقض این بود که بسیار خوشتیپ تر و خوشگل تر از چیزی بود که به یاد داشتم، حتی برای تغییری 9 ساله هم بیش از حد زیبا بود. دلیل دیگر این که از همان ابتدا با وجود تمام تلاشش برای تقلید از حس زننده و منفور «جونا»، نمی توانست آن را خوب دربیاورد. این «جونا» به سبک دیگری روی مخ بود؛ بدخلق و عنق بود و به همه چیز هم اعتراض می کرد، اما آن لحن علمی و تحلیلی «جونا استوری» را نداشت.

به او زل زده بودم. خون به گوش هایم دویده بود و تصور کردم که تمام حرف هایی را که دلم می خواهد به او می گویم، با خنده ای بلند و تصورناپذیر. با همان خنده، فاصله میانمان را طی کردم تا جایی که به راحتی کتاب را از دستش بکشم و توی سرش بکوبم. بعد هم حقیقت را فاش کنم: دیگر مایی وجود ندارد. ما از بین رفت و همه اش تقصیر تو است.

صورت «جونا» به دور از چراغ های رستوران، غرق در تاریکی است و چیزی نمی بینم. «همه چیز را برایت تعریف می کنم، فقط یک شرط دارد.» می خواستم اعتراض کنم که صدایش را بالا برد تا من حرف نزنم. «نباید به هیچکس بگویی من چه کسی هستم. البته به «آبری» می توانی بگویی، اما فقط به او!»