1. خانه
  2. /
  3. کتاب انگور فرنگی

کتاب تمشک تیغ دار

نویسنده: آنتون چخوف
2 ناشر این کتاب را منتشر کرده‌اند
4 از 1 رأی

کتاب تمشک تیغ دار

Gooseberries
انتشارات: باهم
٪15
80000
68000
5 از 1 رأی

کتاب انگور فرنگی

Gooseberries
ناموجود
20000
معرفی کتاب انگور فرنگی
«انگور فرنگی‌» اثر آنتون چخوف، که نخستین‌بار در سال ۱۸۹۸ منتشر شد، دومین داستان از "سه‌گانه کوچک" نویسنده است؛ سه‌گانه‌ای که با «مردی در یک پرونده» آغاز می‌شود و با «درباره عشق» پایان می‌یابد. چخوف در این داستان، بار دیگر به سراغ مضامینی چون رویاهای شخصی، سرخوردگی و بهای اخلاقی خوشبختی می‌رود و با ظرافتی بی‌نظیر نشان می‌دهد که چگونه آنچه انسان‌ها در جست‌وجویش هستند، گاه آن‌قدرها هم که می‌پندارند، شریف یا زیبا نیست.
روایت با قدم‌زدن دو دوست، ایوان ایوانوویچ (دامپزشک) و بورکین (معلم مدرسه) در حومه‌ای بارانی آغاز می‌شود. باران آن‌ها را به خانه‌ی آلخین، دوست مشترکشان، می‌کشاند؛ جایی که ایوان، پس از شنا در برکه‌ای گل‌آلود و نشستن کنار آتش، داستان برادرش نیکولای را بازگو می‌کند. نیکولای در جوانی رویای داشتن ملکی روستایی با باغچه‌ای پر از بوته‌های انگور فرنگی را در سر می‌پروراند؛ رویایی که برایش نماد سعادت و کمال بود. او برای رسیدن به این رویا با بیوه‌ای ثروتمند ازدواج می‌کند، دهه‌ها با خست و وسواس زندگی می‌کند و سرانجام مزرعه‌ای می‌خرد. وقتی ایوان به دیدار برادر می‌رود، او را می‌بیند که با چشمانی اشک‌بار از نخستین انگور فرنگی‌های باغچه‌اش می‌چشد؛ در حالی که این میوه‌ها سخت و ترش‌اند. اما برای نیکولای، ارزششان تنها در این است که «مال او» هستند.
چخوف از دل این روایت ساده، لایه‌هایی عمیق از نقد اجتماعی و اخلاقی بیرون می‌کشد. ایوان با تلخی هشدار می‌دهد که خودرضایتی و آسایش، آدمی را از درد و رنج دیگران بی‌خبر می‌کند. او می‌گوید شادی خصوصی که بر ویرانه‌های عدالت اجتماعی بنا می‌شود، آدمی را از احساس مسئولیت می‌رهاند؛ همان‌گونه که نیکولای در باغچه‌اش آسوده نشسته و از بدبختی و بی‌عدالتی بیرون از حصار خانه‌اش بی‌خبر است. لحن داستان میان توصیف‌های شاعرانه‌ی طبیعت و درون‌نگری تلخ ایوان در نوسان است. تصویرسازی چخوف از جنگل‌های بارانی، برکه‌ی قهوه‌ای و بوی تنباکوی کهنه، زمینه‌ای می‌سازد برای تأمل در باب معنای خوشبختی و بهای آن. روایت چارچوب‌دار - داستانی در دل داستان دیگر - به خواننده یادآوری می‌کند که این حکایت نه فقط قصه‌ی یک مرد، که بازتاب تجربه‌ای جهان‌شمول است. نماد انگور فرنگی‌ جایگاه ویژه‌ای دارد: میوه‌ای ظاهرا لذیذ که در واقع ترش است؛ همانند بسیاری از آرزوهای انسانی که تحقق‌شان طعم شیرینی ندارد. چخوف با این استعاره، رویای شخصی را که به بهای بی‌تفاوتی نسبت به رنج دیگران محقق می‌شود، پوچ و تهی نشان می‌دهد. در بستر تاریخی، «انگور فرنگی‌» در دوره‌ای نوشته شد که روسیه با نابرابری‌های شدید طبقاتی و بحران‌های اجتماعی روبه‌رو بود. چخوف با پرهیز از شعار و موعظه، این بحران را در سطحی انسانی و ملموس روایت می‌کند؛ در سطح فردی که به قیمت چشم‌پوشی از درد دیگران، خوشبختی شخصی می‌خرد.
در پایان، داستان با صدای باران روی پنجره به پایان می‌رسد؛ صدایی که همچون پژواکی از پرسش‌های بی‌پاسخ باقی می‌ماند: آیا می‌توان آسوده بود وقتی در کنار ما کسانی در رنج‌اند؟ «انگور فرنگی‌» با ظرافتی تلخ، این پرسش اخلاقی را در دل خواننده می‌کارد؛ پرسشی که فراتر از زمان و مکان، همواره تازه می‌ماند.
درباره آنتون چخوف
درباره آنتون چخوف
آنتون پاولوویچ چخوف، زاده ی 29 ژانویه ی 1860 و درگذشته ی 15 ژوئن 1904، داستان نویس و نمایشنامه نویس روس بود. او در زمان حیاتش بیش از 700 اثر ادبی خلق کرد.چخوف را مهم ترین داستان کوتاه نویس برمی شمارند. او در زمینه ی نمایشنامه نویسی نیز آثار برجسته ای از خود به جا گذاشته است به طوری که عده ای او را پس از شکسپیر، بزرگترین نمایشنامه نویس تاریخ قلمداد می کنند.چخوف در سال های پایانی تحصیلات متوسطه اش در تاگانروگ به تئاتر می رفت و در همین زمان، نخستین نمایشنامه ی خود را نوشت. او در همین سال ها مجله ی غیررسمی و دست نویس الکن را منتشر می کرد که توسط برادرانش به مسکو هم برده می شد.چخوف در سال 1879 تحصیلات اولیه را تمام کرد و به مسکو رفت و در رشته پزشکی در دانشگاه مسکو مشغول تحصیل شد.او بعد از پایان تحصیلاتش در رشته ی پزشکی، به طور حرفه ای به داستان نویسی و نمایشنامه نویسی روی آورد. چخوف در فوریه ی سال 1886 با آ. سووربن سردبیر روزنامه ی عصر جدید آشنا شد و داستان هایی در این روزنامه با نام اصلی چخوف منتشر شد. با گذشت زمان، بیماری سل چخوف شدت گرفت و او در آوریل 1887 به تاگانروگ و کوه های مقدس رفت و در تابستان در باپکینا اقامت گزید. آنتون چخوف سرانجام در 44 سالگی بر اثر خون ریزی مغزی درگذشت.
قسمت هایی از کتاب انگور فرنگی

از صبح زود ابرهای تیره ی بارانی سراسر آسمان را پوشیده، هوا مانند روزهای تار و گرفته که ابر سیاه بر فراز دشت انبوه است و هر دم در انتظار بارانی و از آن خبری نیست، آرام و خنک و دلتنگی آور بود. دامپزشک ایوان ایوانیچ و آموزگار دبیرستان بورکین از راه پیمایی خسته شده بودند و دشت به نظرشان بی کرانه می رسید و...

مقالات مرتبط با کتاب انگور فرنگی
جهان داستان‌های «آنتون چخوف»
جهان داستان‌های «آنتون چخوف»
ادامه مقاله
آثار کلاسیک کوتاه، فرصتی برای آشتی با کتاب خواندن
آثار کلاسیک کوتاه، فرصتی برای آشتی با کتاب خواندن

در این مطلب قصد داریم به تعدادی از کتاب های کلاسیک کوتاه بپردازیم که انتخاب هایی عالی برای ورود به جهان آثار کلاسیک به شمار می آیند.

برترین نویسندگان در «ادبیات روسیه»
برترین نویسندگان در «ادبیات روسیه»

نویسندگان پرتعدادی در «ادبیات روسیه» ظهور کرده اند که ایده های ژرف، آثار ادبی و توانایی آن ها در داستان سرایی در طول زمان طنین انداز بوده است.

نویسنده‌های معروف جا مانده از نوبل ادبیات
نویسنده‌های معروف جا مانده از نوبل ادبیات

در دست گرفتن جایزه نوبل ادبیات برای همه نویسندگان یک آرزو و رویا است. اما این رویا برای همه محقق نشد.

آنتون چخوف و شیوه خلق شخصیت
آنتون چخوف و شیوه خلق شخصیت

یکی از مهم ترین عناصر ادبی در آثار چخوف، «شخصیت» است؛ او نویسنده ای بود که احساسات زیادی برای هیجانات درونی شخصیت هایش داشت.

نظر کاربران در مورد "کتاب انگور فرنگی"
2 نظر تا این لحظه ثبت شده است

روشنی فریب، گرامی‌تر از تاریکی حقیقت است. از متن کتاب

1401/06/25 | توسطImfarza
0
|
پاسخ ها

این ترجمه از چه مترجمی هست ؟ مفهوم‌جمله رو رسونده و جمله‌ی زیبایی هم هست ولی کمی گنگه و با اصل جمله‌ی پوشکین متفاوت هست البته من اصل جمله رو به صورت انگلیسی سرچ کردم . جمله به تقل از پوشکین هست که : Dearer to us than a host of truths is an exalting illusion. و یا The illusion which exalts us is dearer to us than ten thousand truths. که متاسفانه در مجموع آثار چخوف با ترجمه شاهکار سروژ استپانیان کاملا اشتباه ترجمه شده ترجمه‌ی ایشون این هست : ظلمت حقیقت ، به از فریب بال و پر دهنده که جدای از گنگ بودن کاملا وارونه هست ترجمه پیشنهادی من به این صورت هست : توهمی که ما را تحسین کند برای ما عزیزتر از هزاران حقایق هست . که این ترجمه کاملا با داستانی که داره روایت میشه همخونی داره چون دقیقا قبل از این جمله برادرش یک انگور فرنگی رو داره میخوره و میگه به به چه طعمی ! ولی وقتی خودش میخوره میبینه تلخه و میگه برادرش در توهم هست در واقع ولی این توهم بهش حس خوب میده تا مواجه با تلخی این انگور و حقیقت

1403/11/22|توسطمهدی اثباتی - کاربر سایت
0

اثری کوتاه اما زیبا....

1401/06/25 | توسطImfarza
0
|