کتاب جاعل هنر

The Art Forger
کد کتاب : 77715
مترجم : پریسا اعتماد
شابک : 978-6004614719
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 376
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2012
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

از کتاب های پرفروش نیویورک تایمز

برنده جایزه کتاب نیوانگلند

برنده جایزه انجمن نویسندگان بوستون

معرفی کتاب جاعل هنر اثر باربارا شاپیرو

کتاب «جاعل هنر» رمانی نوشته «باربارا شاپیرو» است که اولین بار در سال 2012 انتشار یافت. در «بوستون»، زنی نقاش به نام «کلر راث» سه سال است که به خاطر درگیری اش در ماجرای «آیزاک کالیون»، با احساس گناه و رسوایی های ریز و درشت مواجه بوده است: «کلر» زمانی که «آیزاک» قادر به خلق اثر نبود، اثری پیشگامانه به نام «4D» را به جای او نقاشی کرد. از آن زمان تا کنون، «کلر» به واسطه خلق نقاشی های کپی از آثار بزرگ توانسته مخارج زندگی اش را تأمین کند، به همین خاطر وقتی یک صاحب گالری به نام «ایدن مارکل» با پیشنهادی عجیب از راه می رسد، «کلر» به او پاسخ مثبت می دهد. پیشنهاد «مارکل» این است که اگر «کلر» بتواند نسخه ای کپی از یکی از نقاشی های «ادگار دگا» را به وجود آورد، فرصت این را خواهد داشت که نمایشگاهی از آثار خودش را برپا کند. همزمان با خلق نقاشی، «کلر» و «ایدن» وارد رابطه ای عاشقانه می شوند، اما «کلر» رازی را که در مورد نقاشی «ادگار دگا» فهمیده، به «ایدن» نمی گوید.

کتاب جاعل هنر

باربارا شاپیرو
باربارا شاپیرو، یا بی.ای.، یا شیکسی شاپیرو، نویسنده آمریکایی است. کارهای اولیه او با نام باربارا شاپیروسبک دو رمان اخیر توسط B.A. شاپیرومنتشر شد.او رمان، فیلمنامه، و یک کتاب غیرداستانی خودیاری نوشته است. B.A چند انتشارات جدید The Collectors Apprentice و Metropolis دارد.
نکوداشت های کتاب جاعل هنر
Filled with delightful twists, turns, and ruminations on what constitutes truth in art.
سرشار از پیچ و خم های لذت بخش، و تأمل درباره این که چه چیزی حقیقت را در هنر شکل می دهد.
Publishers Weekly Publishers Weekly

An engaging, Intelligent story.
داستانی جذاب و هوشمندانه.
Kirkus Reviews Kirkus Reviews

A nimble mystery.
یک داستان معمایی استادانه.
New York Times New York Times

قسمت هایی از کتاب جاعل هنر (لذت متن)
بیش از دو سال است که روی طرح پنجره کار می کنم و سرتاسر شهر را دوربین به دست به همراه دفتر طراحی ام زیر و رو کرده ام؛ پنجره های کلیسا، پنجره های انعکاسی، ساحل های «بوستون»، پنجره های بزرگ، کوچک، قدیمی، شکسته، چهارچوب های فلزی یا چوبی، از بیرون یا از پشت پنجره ها. همه را رصد کرده ام.

مخصوصا آن پنجره هایی را خیلی دوست دارم که صاحبخانه در غروب زمستان، پیش از این که متوجه تاریکی هوا شود، پرده اش را بکشد. تابلوی پیاده رو را هم کنار تابلوی برج می آویزم. حالا تعدادشان رند شد؛ دوازده تا.

یعنی این تعداد مناسب است؟ اگر تعدادشان خیلی زیاد باشد، دیگر زیباییشان به چشم نمی آید. اگر هم کم باشد، نمی تواند به هنر من-چه مفهومی و چه سبکی-پی ببرد. انتخاب چه کار دشواری است! برای همین است که همیشه بازدید از آتلیه اعصابم را خرد می کند.