از دیگر شاعران کلاسیک، حافظ نیز سخت بزرگ داشته می شد و علاقه مندان او حتی پیش از خواندن اشعارش، سوالاتی را در ذهن مشخص می کردند تا پاسخ آن را در ضمن غزل های وی دریابند. این رسم در زبان فارسی به فال حافظ موسوم بود و هنوز نیز به قوّت خود باقی است. مولوی اغلب ملای روم خوانده می شد و بیشتر به سبب مقامش در تصوّف مورد ستایش است تا شاعری بزرگ، بنابراین جای تعجب نیست که خواندن آثارش بیشتر متمرکز بر مثنوی معنوی اوست تا دیوان قطور غزلیاتش، که هرچند تغزلی صوفیانه است، اما به عنوان شعر ناب در عالی ترین سطح قرار دارد. فردوسی به خاطر اسطوره ها و داستانهای شاهنامه اش شهرت داشت و اشعارش را اغلبْ نقّالان کارکشته محلی در محافل و اجتماعات عمومی می خوانده اند. هرچند که وی معمولا در ردیف سه چهره نخست قرار نمی گرفت. نظامی گنجوی گاهی به این شاعران اضافه می شد، چنان که برخی پژوهشگران کلاسیک قرن نوزدهم و بیستم او را بعد از فردوسی پنجمین عضو کهکشان ستارگان شعر کهن فارسی قرار می دادند.
آرایی کردند. باز هم در هر دو طرف افراط و تندروی وجود داشت و توش و توان بسیاری بیهوده صرف شد. در اوایل سال های ۱۳۴۰ حمله نوگرایان به شعر سنّتی معاصر - شعر سروده شده به شیوه کلاسیک و نوکلاسیک و هم چنین نو ( اما نه نوگرا ) - کم کم به این اعتقاد تبدیل شد که، چنان که گفته شد، نیما نخستین شاعر ایران است. در اواخر آن دهه این نظر در میان روشنفکران، شاعران و نویسندگان مدرنیست چپ گرا عمومیت یافته بود. در میان بزرگان کلاسیک، به ویژه سعدی و فردوسی مورد تمسخر و تحقیر قرار گرفتند.
یک پژوهش اخیر غربی سعدی را اومانیستی ایرانی توصیف کرده است. ۶ به خصوص نمونه های رواداری دینی سعدی را شاهدی بر اومانیسم او ذکر می کند. گرچه لازمه های انواع دینی و غیر دینی اومانیسم اروپایی بسی فراتر از آن است. مگر آن که اومانیسم در معنای دقیق تاریخی اش به کار نرفته باشد. به علاوه، چنان که گفته شد، سعدی جاذبه زیادی هم برای متفکران روشنگری ( خردگرا ) و هم ضد روشنگری ( رمانتیک ) قرن هجدهم داشته است. این هم چنین نشان می دهد که کاهش علاقه و توجه اروپاییان به سعدی و روی آوردن به حافظ با ظهور رمانتیسم در قرن نوزدهم آغاز شد: سعدی، چنان که دیدیم، برای رمانتیک های فلسفی نیز جاذبه داشته است. جاذبه حافظ برای متفکران و ادبای قرن نوزدهم چندان زیاد نبود. با یک استثنای بزرگ در مورد گوته که، با این حال، به هنگام توجه شدیدش به حافظ بخش اعظم رمانتیسم خود را کنار گذاشته بود.