در حدود سال 1990، بسیاری از روانپزشکان بر این موضوع تمرکز داشتند که چگونه مواد شیمیایی مغز مانند دوپامین و سروتونین می توانند باعث اختلالاتی مانند روان پریشی و افسردگی شوند، اما واضح بود که هنوز چیزهای زیادی برای فهمیدن وجود دارد. آن زمان بود که متوجه شدم برای فهمیدن این حقایق باید یک دانشمند و همچنین یک روانپزشک بالینی شوم.
من فکر می کردم نتایج این تحقیقات تنها به زمان وابسته است و شاید فقط در عرض چند سال، قطعا تا زمانی که من پنجاه ساله شوم، پیش از سیل غیر قابل مقاومت اکتشافات جدید اسکن مغز و به طورکلی علم مغز، منجر به بهبود اساسی در نحوه تفکر و درمان اختلالات سلامت روان شود، اما اینگونه نشد.
متوجه شدم که همواره قدرتمندترین اهرم تغییر در تاریخ پزشکی، ظهور یک درمان جدید بوده است. فهمیدم که می خواهم درباره چگونگی کشف درمان های دارویی جدید برای افسردگی، روان پریشی و سایر اختلالات بیشتر بدانم.