1. خانه
  2. /
  3. کتاب تجلی انسان کامل

کتاب تجلی انسان کامل

3.8 از 1 رأی

کتاب تجلی انسان کامل

در سیره حضرت محمد (ص)
Tajali-e Ensan-e Kamel
ناموجود
55000
معرفی کتاب تجلی انسان کامل
این اثر، مطالعه ابعاد مختلف زندگانی و سیره پیامبر اسلام (ص) از لحاظ اخلاقی، عرفانی، عبادی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، تبلیغی، تربیتی و نظامی است.
نگارنده نخست به مبادی تصوری و تصدیقی سیره نبوی اشاره نموده و اهمیت مطالعه در این زمینه را از جهات مختلف بررسی نموده است. وی در این زمینه به ویژگی های سیره نبوی اشاره نموده و جامعیت شخصیت رسول خدا را مورد توجه قرار داده و ایشان را اسوه ای کامل در همه جهات انسانی معرفی نموده است.
نویسنده در ادامه به معرفی سیمای ظاهری پیامبر اکرم و سپس سیمای اخلاقی و معنوی ایشان پرداخته و جنبه هایی از عفت، حیاء، ساده زیستی، مردم داری، معاشرت نیکو، بی رغبتی به دنیا، شوخ طبعی، مهمان نوازی، اعتدال در امور، معاشرت نیکو با مردم، کرامت، چشم پوشی از خطای دیگران، حریص بودن به سعادت مردم، عدالت و مهربانی با همسران، صله رحم، رعایت حق الناس، آزادی عقیده، دعا، امر به معروف و نهی از منکر، تبلیغ آموزه های دینی، نماز و عبادت و برخی از رفتارهای اجتماعی ایشان را توصیف نموده است.
درباره محمدباقر شریعتی سبزواری
درباره محمدباقر شریعتی سبزواری
اینجانب دکتر محمدباقر شریعتی سبزواری، فرزند رمضانعلی،متولد 1319، پدرم از روحانیون محبوب شهر و اهل علم بود و به قول مرحوم آیه اللّه تقدیری سبزواری از اوتاد محسوب میشود. وی اهل ذکر و تلاوت قرآن و هدایت بود.در مناسبتهای تبلیغی به قرا و قصبات و بخشها میرفت.او هرگز امامت جماعت را در مسجد و منزل نپذیرفت و میگفت:استادی داشتم به اصرار او را وادار کردند تا به عنوان امام جماعت در محراب مسجد قرار بگیرد.در رکعت اول بدنش لرزید و نتوانست نماز را ادامه دهد و از مسجد خارج شد و رفت.ایشان هم به استادش اقتدا میکرد.بالاخره به تشویق پدر و مادر بزرگوار و علاقه وافری که شخصا به علوم حوزوی داشتم پس از طی مقطع ابتدایی و متوسطه به حوزه سبزوار وارد شدم.خدمت داماد بزرگمان حجه الاسلام مرحوم حاج سید علی حجازی مقدمات را شروع کردم و پس طی ادبیات،جامع المقدمات،سیوطی و منطق کبرا نزد اساتید فاضل،برای ادامه تحصیل به مشهد مقدس مشرف گردیدم.پدرم در تصرف وجوهات بسیار محتاط بود،مادرم چرخریسی میکرد و برایم پول میفرستاد.در مدرسه خیراتخان مشهد مقدس مستقر شدم.غم طوّل را از ادیب نیشابوری آموختم و معالم را از محضر آیه اللّه مهدوی دامغانی،منطق را از آقای عیدگاهی و شرح لمعه را از آیه اللّه مدرس(رحمه اللّه علیهم)فرا گرفتم و از دروس عقاید و اخلاق آمیرزا جواد تهرانی و حاج شیخ مجتبی قزوینی(که رحمت خدا بر آنها باد)بهره بردم.پس از شهادت مرحوم نواب صفوی و یارانش،با نفرتی که نسبت به نظام شاهنشاهی و استکبار جهانی پیدا کردم به قم آمدم و در محضر درس حضرات آیات عظام ستوده و اعتمادی به ترتیب،شرح لمعه و قوانین را به اتمام رسانیدم.مکاسب و رسائل را از محضر آیات بزرگ فاضل لنکرانی و حاج شیخ جعفر بحانی و آیه اللّه مشکینی آموختم و کفایه را از حضور استاد اکبر،صاحب نفس زکیه آیه اللّه سلطانی بهرهمند شدم.از نظر اخلاقی مدتی به محضر آیه اللّه بهجت و آیه اللّه بهاء الدینی شرفیاب شدم و گاهی از محضر درس اخلاق مرحوم آیه اللّه قمی و مرحوم آیه اللّه حاج سید رضا صدر شاداب میشدم.در میان تمام علما و مراجع به امام راحل(ره)دلبستگی بیشتری پیدا کردم و سال 1342 به نضهت روحانیت، به رهبری امام راحل(ر)پیوستم و دهها مرتبه به زندان افتادم لکن مدت آن زندانها یک ماه یا کمتر بود.کمتر شهری بود که منبر بروم و دستگیر نشوم و مدتی در بازداشت به سر نبرم.سرانجام سال 1353 تا 1356 سه سال و اندی در زندان ستمشاهی گرفتار آمدم و به یاری حق از زیر شکنجهها سالم و سرافراز بیرون آمدم.در زندانهای موقت،سخنرانیها مخصوص بنده،آیه اللّه هاشمی رفسنجانی و دکتر سحابی بود،بسیاری از مناظرات اعتقادی با کمونیستها را به عهده بنده میگذاشتند که بسیار خاطرهانگیز است،به خصوص مناظره با دکتر پیروز.سه سال و دو ماه در زندانهای مختلف به تدریس قرآن،عقاید و نهج البلاغه و گفتگوهای دوستانه پرداختم.به جوانها از چپ و راست نزدیک شده و باآنها روابط عاطفی برقرار میکردم.بعضی از کمونیستها با یک شلاق عدهای را لو میدادند.این سخن بگذار تا وقت دگر.در درس خارج فقه و اصول آیات عظام حاج شیخ مرتضی حائری،محقق داماد،وحید خراسانی و حاج شیخ هاشم آملی حاضر میشدم و دو سال تمام،حوزه درس امام امت را درک کردم لیکن افسوس که او را ربودند و به زندان بردند و به ترکیه تبعید نمودند. منظومه و اشارات را به ترتیب از محضر حضرات اقای محمدی گیلانی و جوادی آملی و دو جلد از اسفار را از محضر علامه طباطبایی و بخشی از آن را از محضر علامه بزرگوار،نابغه دهر شهید مرتضی مطهری استفاده کردم.شرح اشارات و شفای بو علی را به ترتیب از آقایان جوادی آملی و حسنزاده بهرهمند شدم.شرح تجرید خواجه و علامه را خدمت مرحوم آیه اللّه تقدیری سبزواری آموختم.نویسندگی و دروس عقاید را از حضرت آیه اللّه مکارم شیرازی یاد گرفته و با تشویق ایشان به تحقیق و تدوین مشکلترین بحث دینی یعنی«معاد و قیامت»پرداختم.قریب به 35 سال از اوقات فراغت مرا موضوع رستاخیز به خود اختصاص داد.به تمام کتابخانههای معروف سر زدم و شخصیتهای علمی را از نزدیک ملاقات کردم.بنده با تجاربی که در زندان شاه داشتم بر این باور بودم و هماکنون نیز بر این اعتقاد هستم که نخست باید پایههای اعتقادی مردم و جوانان را تقویت کرد، سپس به مواعظ اخلاقی و تربیتی آنان همت گماشت چراکه پرداختن به اخلاقیات بدون تعلیم اصول عقاید کاری است سطحی و سستبنیاد و به قول شاعر: خانه از پایبست ویران استخواجه در فکر نقش ایوان است ترجیح دادم به جای چاپ و انتشار مسائل تکراری و غیرضروری در مباحث فقه و اصول آنهم با وجود کتابهای عمیق و ارزندهای که از اسطوانههای فقه و اصول از قدمای بافضیلت و نوابغ فقاهت به یادگار مانده است دیگر جایی برای نوشتههای فقهی و اصولی امثال بنده باقی نمیگذارد وانگهی غالبا در نشر این نوع کتابها بعضا انگیزههای شخصی و نفسانی و آیندهسازی دخالت دارد که با روحیه بنده نمیسازد،نوشتهها و تحقیقات خود را در اصول عقاید و پاسخ به شبهات متمرکز ساختم و مدت 18 سال مسئول پاسخ به پرسشهای کتبی،تلفنی و حضوری دفتر تبلیغات اسلامی قم بودم و جمعی از فرهیختگان با بنده همکاری داشتند،بدین جهت نیاز جوانها را بهتر درک میکردم و از سوی دیگر دیدم برای پرورش طلاب جوان اساتید فقه و اصول به اندازه کافی هستند لذا از تعلیم رسائل و مکاسب و سایر مواد درسی حوزوی مانند منظومه حکمت و نهایه دست شستم و به تدریس فن سخنوری و تبلیغ بسنده کردم.کتابهایی در فن خطابه و همچنین در اصول عقاید نوشته و متفکران بزرگ با استدعای بنده پیش از چاپ و انتشار بذل عنایت فرموده مطالعه کردند و نقاط ضعف و قوت را تذکر دادند که پس از اصلاح و تکمیل به چاپ رسید.
اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب تجلی انسان کامل" ثبت می‌کند