کتاب سکه ی شانس

Sekke-ye Shans
(2جلدی)
کد کتاب : 83678
شابک : 978-6226667449
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 1141
سال انتشار شمسی : 1401
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : 13 آذر
تعداد جلد : 2

معرفی کتاب سکه ی شانس اثر عاطفه منجزی

رمان دوجلدی حاضر که به قلم عاطفه منجزی به رشته ی تحریر درآمده است، داستانی عاشقانه را روایت می کند. شخصیت اصلی داستان، پروفسور کریم پناه، ملقب به رزمنده است که بنا به دلایلی نقشه ی یک سانحه ی ساختگی را ترتیب می دهد تا خبر کشته شدن این دانشمند جوان (پروفسور کریم پناه) در حین ماموریت در رسانه های ایالات متحده آمریکا پخش شود. او به ناچار با نام دیگری زندگی تازه ای را شروع می کند. در این حین با دختر به ظاهر ساده سفالگری آشنا می شود و طولی نمی کشد که تمام هوش و حواسش درگیر دخترک می شود. هرچه بیشتر به او نزدیک می شود، چالش بزرگ تری سرراهش قرار می گیرد که…

کتاب سکه ی شانس

عاطفه منجزی
متولد اردیبهشت ماه ۱۳۴۵ در شهر کوچک مسجدسلیمان،از پدری بختیاری تبار و مادری اصفهانی است. تحصیلات مقدماتی و متوسطه را در اصفهان گذرانده و در سال ۱۳۶۴ ازدواج کرد و به تهران رفت. فرزندان دو قلویش در سال ۱۳۶۹ به دنیا آمدند که در حال حاضر پسرش علیرضا، در رشته ی کامپیوتر و دخترش نگین در رشته دارو سازی سر گرم تحصیل هستند. فرزندانش دو ساله بودند که تحصیلات دانشگاهی را در مقطع کارشناسی حسابداری شروع کرد و هم اکنون دانشجوی مقطع کارشناسی رشته ی روزنامه نگاری می باشد.
قسمت هایی از کتاب سکه ی شانس (لذت متن)
پنج روز از سفرشان می گذشت، کیمیا روز پرکار و شلوغی را گذرانده و از خستگی پلک هایش را به زور باز نگه داشته بود، حالا هم به هر زبانی می خواست مکالمه را کوتاه کند، گله های مادرش بیشتر کش می آمد: -برداشته تو رو برده توی کوره دهات سیستان بلوچستان که هر روز از یه گوشه کنارش خبر می رسه قاچاقچیا از مرزای زمینی… کیمیا گوشی را روی کنجی ثابت کرد و چشمی در حدقه چرخاند که تیر و ترکش گلایه های مادرش به خود او گرفت: -تو باز فقط چشماتو برام تاب دادی؟… به جون خودت این قدر از دستت حرص می خورم که هر روز فشارم روی هیجده نوزده س! کیمیا دلگیر پرسید: -آخه من چه کار به فشار تو دارم مامان؟! ماها تازه با استاد آشنا شدیم؟! کار یه روز دو روز و یه سال دو ساله؟!… بوده که سال تا سال از من خبر نداشتی و بازم این قدر بی طاقتی نکردی… الان مشکل جدیدی پیش اومده؟! خب کارمه مامان، حرفه ای که از یازده سالگی باهاش زندگی کردم، از همین راه نون خوردیم و زندگیمون رو چرخوندیم، مگه نه؟!