1. خانه
  2. /
  3. کتاب سیصد و بیست و پنج

کتاب سیصد و بیست و پنج

نویسنده: حمیدرضا صدر
5 از 1 رأی

کتاب سیصد و بیست و پنج

Three hundred and twenty five
انتشارات: نشر چشمه
٪15
260000
221000
معرفی کتاب سیصد و بیست و پنج
"سیصد و بیست و پنج" به قلم "حمیدرضا صدر" شمارشی از تعداد روزهای نخست وزیری حسنعلی منصور است که "صدر" در آن، روایت مردی که یکی از منحصر به فردترین و اسرارآمیزترین شخصیت های تاریخ سیاسی ایران در دوران پهلوی بوده را از زاویه‌ی دید دوم شخص بیان نموده است.
"حسنعلی منصور" در شرایطی در مقابل مجلس شورای ملی ترور شد و بعد از چند روز جان باخت که هنگام مرگ 41 سال بیشتر نداشت. "حمیدرضا صدر" در این روایت خیره‌کننده و جذاب، زمانه و ذهن منصور را به اتفاقات و فعالیت‌هایی که در مدت کوتاه زندگی‌اش به انجام رساند، گره می‌زند.
"حسنعلی منصور"، به عنوان یک تکنوکرات لیبرال و سیاستمدار مدرن، برای تحقق جاه‌طلبی‌های بلندپروازانه‌اش جهت توسعه کشور، تلاش کرد تا آرزوی دیرینه‌اش برای نخست‌وزیر شدن ایران را برآورده کند؛ اما او این نکته را نمی‌دانست که جهان سیاست، حداقل در ایران، با دنیای آکادمیک و داخل کتاب‌ها فرق دارد و آنها به هیچ عنوان به هم نزدیک نیستند. وی که قصد داشت اقتصاد ایران را مدرن کند و سیاست ایران را از تعصب دور نگه دارد، فرصت مدنظرش را پیدا نکرد و اسیر سرنوشت و قراردادی منحوس شد که از دولت‌های گذشته به ارث رسیده بود و نهایتا به قیمت خون او تمام شد.
"سیصد و بیست و پنج" به قلم "حمیدرضا صدر"، داستانی است که هم از نظر تاریخی دقیق و هم تخیلی است و برای ما مردی را به تصویر می‌کشد که علاوه بر هویت تاریخی، ویژگی های شخصی خودش را هم داشت. به همین دلیل برشی در ابعاد "سیصد و بیست و پنج" روز از داستان زندگی او، با صدها داستان کشف نشده و پنهان همراه است.
درباره حمیدرضا صدر
درباره حمیدرضا صدر
حمیدرضا صدر (1334 - 1400) نویسنده و منتقد سینما و مفسر فوتبال اهل ایران است.او معمولا به عنوان کارشناس فوتبال به برنامه های صدا و سیما دعوت می شود. شهرت صدر بیشتر به خاطر سبک گفتگوی توأم با هیجان و ابراز احساساتش به فوتبال در اجراهای تلویزیونی است. دکتر صدر اشراف کاملی بر فوتبال جهان و خصوصا فوتبال حرفه ای دارد، او بارها به استادیوم های مشهور فوتبال جهان رفته و مسابقه را از نزدیک دیده، صدر علاقه ی بسیاری به تاریخ فوتبال دارد، او جملات را به طرز معجزه آسایی زیبا و با اعجاز بیان می کند، برای همین است که سبک کارشناسی و سخن گفتن او هواداران زیادی در تلویزیون و همین طور در یادداشت های ماهانه و گاهی هفته گی خود در سایت های فوتبالی دارد، حمیدرضا صدر نویسنده،کارشناس،محقق و پژوهشگر حرفه ای فوتبال است. همینطور او علاوه بر نقد فوتبال، کارشناس سینما و منتقد فیلم نیز است. دکتر حمیدرضا صدر در ایران و انگلستان تحصیل کرده، او علاقه ی بسیاری به نویسندگی و مطالعه و خواندن کتاب دارد. مدرک تحصیلی او دکترا است و همینطور استاد دانشگاه نیز هست. دکتر حمیدرضا صدر به صورت کاملا حرفه ای و در سطح بالا به سینما،فیلم و به خصوص فوتبال می پردازد. صدر دانش آموخته کارشناسی اقتصاد و کارشناسی ارشد شهرسازی از دانشگاه تهران و مقطع دکترا از دانشگاه لیدز بریتانیا استحمیدرضا صدر نویسنده ثابت مجله فیلم است، و با نشریات زن روز، هفت، مجله سروش، تهران امروز،وبگاه گل و تعدادی نشریه ورزشی همکاری دارد.
قسمت هایی از کتاب سیصد و بیست و پنج

در این شب یخ زده ی زمستانی، آخرین باری است که در دروس به سر می بری. در خانه ات، در اتاق خوابت، روی این تشک نرم. روی این تخت چوبی روسی. زیر این لحاف سبک گرم. امشب آخرین شبی است که سرت را روی این بالش نرم سپید می گذاری. امشب آخرین شبی است که روی این تخت غلت می زنی. از این سو به آن سو می شوی و جان می کنی از شر دلشوره ها خلاص شوی. از شر انتظار و دلواپسی. از شر تردید و هراس. امشب بی قراری و تپش قلبت بالا رفته. نفست گرفته. تشنه ات شده و هر چند پارچ آب را خالی کرده ای، زبان و گلویت هنوز خشک اند. تو حسنعلی منصور هستی، نخست وزیر ایران. تو می دانی تشویش، قدیمی ترین و قوی ترین احساس بشر بوده. می دانی قدیمی ترین و قوی ترین نوع ترس، ترس از ناشناخته هاست. تو حسنعلی منصور می دانی دشمنان پرشماری داری. تو حسنعلی منصور بسیاری از دشمنانت را می شناسی و خیلی هاشان را نمی شناسی و هرگز هم نخواهی شناخت. تو حسنعلی منصور نام خیلی از دشمنانت را به خاطر سپرده ای و نام خیلی هاشان را نشنیده و هرگز هم نخواهی شنید. تو حسنعلی منصور چهره ی خیلی از دشمنانت را دیده ای و از نزدیک چشم در چشم هاشان دوخته ای. تو حسنعلی منصور چهره ی خیلی از دشمنانت را ندیده ای و هرگز هم نخواهی دید. تو در این شب یخ زده ی زمستانی روی این تخت چوبی روسی غلت می زنی و غلت و از خودت می پرسی، دشمنانم کجا کمین کرده اند؟ می پرسی و می پرسی، ولی پاسخی پیدا نمی کنی. تو می دانی فکر کردن بر ترس غلبه نخواهد کرد. می دانی عمل بر ترس غلبه خواهد کرد؛ فقط عمل. می دانی باید درباره ی ترس و تشویش هایت بیشتر بدانی. می دانستی نمی توانی از آن ها فرار کنی، ولی خواسته ای نخست وزیر بمانی و از آن سیاست پیشگان همیشه خونسرد به نظر برسی، از آن آدم های پارلمانی قوی پنجه. تو اعتقاد داشته ای کارهای بزرگ را کسانی انجام داده اند که از انجام کارهای بزرگ نترسیده اند و اعتقاد داشته ای و داری که کارهای بزرگی انجام می دهی. تو اعتقاد داشته ای سیاستمداران بزرگ برابر دوربین ها تبسم شان را حفظ می کنند و تو هم همیشه تبسم کم رنگت را حفظ کرده ای. تو اعتقاد داشته ای رجال بزرگ برابر میکروفون ها هرگز خونسردی شان را از دست نمی دهند و تو هرگز برابر میکروفون ها خونسردی ات را از دست نداده ای. ولی حالا چه؟ امشب چه طور؟

نظر کاربران در مورد "کتاب سیصد و بیست و پنج"
1 نظر تا این لحظه ثبت شده است

"تو در قاهره خواهی مُرد" هم خیلی قشنگه...

1403/06/08 | توسطمظاهر سبزی
0
|