رمانی دلنشین و گزنده.
رمانی آنچنان صادقانه، شاعرانه و سرسختانه که وادارتان می کند دوباره به معنای عشق ورزیدن و صدمه دیدن بیندیشید.
رمانی جذاب که قلبتان را خواهد بلعید.
اجازه داشتیم چیزی باشیم که هستیم، وحشت زده و کینه توز؛ حیواناتی کوچک که به چیزی که نیاز داشتیم، چنگ می انداختیم.
همه حقوقی دارند. انسانی که به تخت بسته شده، حقوقی دارد. کسی که در اعماق یک سیاهچاله است، حقوقی دارد. یک نوزاد کوچک در حال جیغ زدن، حقوقی دارد. بله، تو هم حقوقی داری. اما چیزی که نداری، قدرت است.
پرسیدم: «چه می شود وقتی آدم می میرد؟» او گفت: «هیچ اتفاقی نمی افتد. برای همیشه هیچ اتفاقی نمی افتد.»