انسان ها از نظر ساختمان مغز و نیز ساختار کلی بدن مشابه اند به طوری که بررسی وضعیت بدن یک انسان برای شناخت بقیه انسان ها کافی است. زیرا، اسکلت بندی، دستگاه گوارش، قلب، جمجمه و ساختمان مغز، و به طور کلی ساختار و کارکرد اعضاء بدن همه انسان ها یکی است. بر این اساس، اگر شناخت انسان تنها از بررسی وضعیت جسمی این موجود امکان پذیر می بود، ما می توانستیم فقط با بررسی وضعیت جسمی یک مرد و زن اطلاعات لازم را کسب کنیم و نتایج به دست آمده را به همه انسان ها تعمیم دهیم که در آن صورت نیازی به علم انسان شناسی نداشتیم. اما حقیقت آن است که زندگی انسان برخلاف دیگر موجودات تابع فرهنگ می باشد که پدیده ای است غیر ذاتی و ساخته و پرداخته انسان. از آن جایی که فرهنگ غیر ذاتی و غیر ارثی است، پدیده ای است بسیار متنوع. به عبارت دیگر، یک نوع انسان وجود دارد با فرهنگ های متنوع. همین تنوع فرهنگی عامل اساسی در شکل گیری نظریه های انسان شناسی شده است…