1. خانه
  2. /
  3. کتاب اردوگاه اطفال

کتاب اردوگاه اطفال

4.5 از 1 رأی

کتاب اردوگاه اطفال

Children's camp
انتشارات: سوره مهر
٪15
165000
140250
معرفی کتاب اردوگاه اطفال
کتاب اردوگاه اطفال در ادامه کتاب آن بیست و سه نفر به رشته تحریر درآمده است. احمد یوسف زاده در این اثر به تقابل اسرای جوان با اسرای جاسوس و خائنی که به دلایل مختلف با رژیم بعث همکاری می کردند، پرداخته است. این اثر روایت دو سال خاطره از اتفاقات تلخ و شیرین و حماسه های باورناپذیر است که آفرینندگان آن نه ارتشی های سرد و گرم چشیده بودند و نه پاسدارهای جان بر کف، بلکه اسیران نوخاسته ای بودند که حزب بعث از اردوگاه های اسرا انتخاب و به آن بیست و سه نفر ملحق کرد تا برنامه تبلیغ علیه ایران را با حربه "کودکان جنگ" ادامه بدهد. کتاب اردوگاه اطفال دقیقا در نقطه ای آغاز می شود که کتاب «آن بیست و سه نفر» به پایان رسید و روایتگر سال های ۶۲ و ۶۳ در اردوگاه بین القفسین است که بعدها به دلیل جمع آوری حدود ۴۰۰ نوجوانان در آن با عنوان اردوگاه اطفال معروف شد.
درباره احمد یوسف زاده
درباره احمد یوسف زاده
احمد یوسف‎زاده در ششم مرداد ماه 1344 در استان کرمان متولد شد. با شروع جنگ تحمیلی به همراه دو برادر دیگرش محسن و یوسف برای دفاع از انقلاب و اسلام به جبهه های نبرد حق علیه باطل می شتابد و در حالی که نوجوانی بیش نبود در عملیات بیت المقدس به اسارت دشمن بعثی درمی آید.این آزاده مدت هشت سال و سه ماه از دوران جوانی خود را در اسارتگاه های مخوف رژیم بعث عراق گذراند تا این که در سال ۱۳۶۹ به همراه دیگر آزادگان به میهن اسلامی بازگشت. یوسف‎زاده پس از بازگشت از اسارت، تحصیلات کارشناسی خود را در رشته ادبیات انگلیسی به پایان رساند و درجه کارشناسی‎ارشد خود را در رشته حقوق کسب کرده است. او هم اکنون مدیر کل امور فرهنگی دانشگاه شهید باهنر کرمان است.
قسمت هایی از کتاب اردوگاه اطفال

رضا عسکری، که شب قبل دیرتر از من خوابیده بود، قصه عجیبی تعریف کرد. روایتی آشنا: «آخر شب بود. همه خواب بودند. یک نفر از شدت تشنگی بیدار شد. ته تشت هنوز کمی آب مانده بود که داشت زیر پنکه باد می خورد. اسیری تشنه آمد نشست کنار تشت. لیوان کوچکی هم دستش بود. خودم را به خواب زدم. می خواستم ببینم به آب جیره بندی لب می زند یا نه. لحظه ای به موج های دایره ای روی آب خیره شد، بعد نگاهش را از آب گرفت، سرش را بالا گرفت، آهی کشید و با لب تشنه رفت سر جایش خوابید!» رضا عسکری می گفت و تصویر مردی در قاب ذهن من جان می گرفت که لب تشنه از نهر علقمه برمی گشت.

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب اردوگاه اطفال" ثبت می‌کند