1. خانه
  2. /
  3. کتاب شرجی

کتاب شرجی

3.4 از 1 رأی

کتاب شرجی

خرمشهر من
Sharji
انتشارات: نسل روشن
ناموجود
45000
درباره احمد لاجوردی
درباره احمد لاجوردی
احمد لاجوردی نویسنده ایرانی متولد سال 1323 می باشد.
قسمت هایی از کتاب شرجی

زیر جسر حفار چند تا بوشوش سر توی لجن نهر فرو کرده، پاهایشان در هوا تکان می خورد و به دنبال یافتن کرم بودند. عبدالزهرا پسر ننه علی، دشداشه اش را به کمرش گره زده بود و با پای برهنه گل لگد می کرد. مجیدو با بیلرسوت آبی رنگش با شنیدن فیدوس علاگه اش را انداخته بود روی کتفش و غذای خودش و چند همکارش را با خود می برد و قدم های بلند برمی داشت که دیر نشود؛ توی علاگه اش تماته، فجیل، گاگلا و معسل چاشنی غذایش بود. صدای فیدوس هر روز سر ساعت کارگران شرکتی را مثل مورچه به طرف پالایشگاه می کشاند. مجیدو چند روزی بود که سرکار می رفت و تو دنیای خودش حالی داشت و کیفور از این که کارگر شرکت نفت شده با دمش گردو می شکست. می رفت و زیر لب ثمر، ثمر می خواند. عبدالزهرا همان طور که کاه را با گل قاطی می کرد و با پا لگد می کرد تا جا بیفته، به مجیدو نگاه می کرد که دور می شد و خوشحال بود که پسرش سر کار می رود. قرار گذاشته بود با ننه مجیدو فردا به سید معتوگ بروند تا نذرش را ادا کند.

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب شرجی" ثبت می‌کند