از پستوی همیشگی اش بیرون آمد، خرامان و عشوه گر، به قدری زیبا خود را آراسته بود که هر بیننده ای با اشتیاق نگاهش می کرد و مایل بود به نحوی توجهش را به خود جلب کند. با وقار و سنگین راه می رفت. نگاهش نافذ و گیرا بود. هنگامی که شروع به صحبت کرد، جذابیت وگیرائی صدایش همه را مسحورکرد. همه ساکت به حرکات لب ها و دست هایش نگاه می کردند. اطوارش همه را مست کرده بود. سکوتی طولانی و کش دار همه را فرا گرفته بود. ( ساحره ) می دانست چه می خواهد و چگونه به هدفش برسد. سکوت بیش از حد طولانی و کش دار شده بود. لوندی حرکاتش همه را سحر می کرد. دور و برش پر بود از جوانان کم سن و سالی که با دیدنش سرمست شده بودند و...