کتاب پدرم

Pedaram
کد کتاب : 96196
شابک : 978-6222470586
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 434
سال انتشار شمسی : 1400
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب پدرم اثر محمدرضا کلهر

بی‌شک عشق و دوست داشتن مبهم‌ترین کلمات تاریخ هستند که هر کسی از منظر و دیدگاه خودش تعریف متفاوتی از آن‌ها دارد. جالب آن است حتی زمانی که داستان‌ها و رمان‌های عشقی را می‌خوانیم و یا موضوعی را در این باره برای ما تعریف می‌کنند به تفاوتی که در نوع عشق و دوست داشتن آن‌ها موجود است پی می‌بریم. اما آیا عشق مقام والاتر و مقدس‌تری دارد یا دوست داشتن؟ و اصلا تفاوت عشق و دوست داشتن در چه چیزی است؟

کتاب پدرم

قسمت هایی از کتاب پدرم (لذت متن)
من که دیدم کار از کار گذشته پا به فرار گذاشتم و از ترسم به پشت سرم نگاه نمی کردم. سربازها هم دویدن به دنبال من، یکی از آن ها مدام فریاد ایست سر می داد تا این که تهدیدش جدی تر شد و گفت: اگه نیاستی شلیک می کنم. ایست، ایست! و ناگهان شلیک کرد. گلوله خورد به دست راستم و ساک از دستم افتاد. فرصت برداشتن ساک را نداشتم و بدون آن فرار کردم. گلوله خورده بود به بازوی دست راستم و با دست چپم محل اصابت گلوله را فشار می دادم. یکی از سربازها رفت به سمت ساک و آن دیگری همچنان در تعقیب من بود. سربازی که به سمت ساک رفته بود گفت: ولش نکن اون یه خرابکاره، داخل ساک پر از اعلامیه است. نفس نفس زنان پیچیدم داخل یک کوچه تا از دید سرباز پنهان شوم، اما او دست بردار نبود و بعد یک کوچه دیگر و دوباره یک کوچه دیگر. ای وای خدای من این کوچه بن بست است! دیگر اطمینان داشتم که گیر می افتم و خودم را برای دستگیر شدن آماده کرده بودم. از فرط خستگی تکیه دادم به یک در چوبی که پشت سرم بود. در باز شد. انگار دنیا را به من داده بودند. بدون هرگونه فکری درباره درست یا غلط بودن کارم وارد خانه شدم و در را بستم و...