داستان سفر من از اون جایی شروع می شه که، روزی طبق معمول هر بعد از ظهر برای پیاده روی به باشگاه انقلاب رفته بودم، دیدم یه آژانسی داره تبلیغ تورهای تابستونی می کنه، تقریبا اواسط تیرماه بود و من چون قصد داشتم یه مسافرت تابستونی برم نزدیک رفتم تا اطلاعاتی بگیرم، آخه قرار بود با دوستم که اونم یه دختر هم سن سلوا داشت بریم ترکیه (بدروم) تا رسیدم بی مقدمه گفتم: می تونم در مورد تور بدروم اطلاعاتی بگیرم؟
خانومی که پشت استند تبلیغاتی ایستاده بود خیلی سریع دو سه ورق داد دستم و گفت همه چیز اینجا نوشته شده، کاغذها رو گرفتم و برگشته بودم که در حال رفتن، نگاهی بهشون بندازم که یکهو همکار اون خانوم که یک آقای خوشرو و خوش برخوردی بود، گفت: راستی خانوم تورهای اروپایی ما رو هم ببینید و یک برگ گلاسه شده داد به دستم.
من خیال رفتن به اروپا را نداشتم اما برگه رو گرفتم و راه افتادم. یه نگاهی به تورهای مورد نظر انداختم، بعد از تقریبا نیم ساعت پیاده روی برای صرف یک قهوه پشت میزی نشستم و اینبار برگه تا شده تورهای اروپایی رو باز کردم، از اول شروع به خوندن کردم و یک لحظه شور و هیجانی سرا پام رو فرا گرفت.
کسایی که منو می شناسند می دونند من عاشق مسافرتم، از هر نوع سفری با هر وسیله ای با هر امکاناتی لذت می برم، طوری که دوستام هیچ وقت از من نمی پرسند فلان جا چطور بود یا خوش گذشت؟ چون معتقدند که من در توصیف خاطرات، مبالغه آمیز صحبت می کنم، مثلا از یه پیک نیک چند ساعته بیرون شهر اونقدر با آب و تاب تعریف می کنم که همه تعجب می کنند ولی در اصل من اغراق نمی کنم بلکه همونقدر که لذت بردم تعریف می کنم، فکر می کنم این هم یه لطف خدادادیه که بتونم از مسافرت و طبیعت، کما اینکه کوچیک و از نظر بعضی ها بی اهمیت باشه، این قدر لذت ببرم.
یکی از آرزوهایی که همیشه داشتم یه سفر دریایی چند روزه و اقامت در کشتی بود، البته یه بار در هفت سالگی تجربه کروز داشتم و از یونان تا ایتالیا با کشتی رفته بودم و یک شب هم در کشتی خوابیده بودم اما الان که فکر می کنم به جز یک صحنه که روی عرشه کشتی توی شب تاریک کنار پدرم ایستاده و دستش رو محکم توی دستم فشار می دادم چیزی بخاطر ندارم با دیدن برنامه تورهای اروپایی بلافاصله تور ایتالیا یونان و یک شب کشتی کروز توجهم رو جلب کرد. عزمم رو جزم کردم که پی گیر این تور باشم و اگر بتونم برم ایتالیا و یونان، یک شب اقامت در کشتی باید خیلی جالب باشه از اون روز تقریبا یک ماه و نیم می گذره! امروز یکشنبه ۱۲ شهریور ساعت ۳: ۳۰ بامداد، من توی لیست مسافرای رم هستم اما نه یونانی در کاره و نه کشتی کروزی!!