1. خانه
  2. /
  3. کتاب قابیل

کتاب قابیل

نویسنده: لرد بایرون
4.75 از 2 رأی

کتاب قابیل

Caín
انتشارات: نشر نی
ناموجود
76000
معرفی کتاب قابیل


سرزمینی بیرون از بهشت. زمان: سپیده‌دم. آدم، حوا، قابیل، هابیل، آدا و زیلا در حال قربانی کردن. آدم خداوندا! ای ازلی! ای ابدی! و ای دانای دانش‌ها! ای که با یک کلمه، از ژرفنای تاریکی‌ روشنایی آفریدی، ستایش تنها تو را سزد! ای یهوه که نورت باز خواهد تابید، ستایش تنها تو را سزد! حوا خدایا! ای که روز را روز نامیدی بامداد را از دل شب بیرون کشیدی. ای که موج را از موج جدا ساختی، و بخشی از آفریدۀ خود را «فلک» نامیدی، ستایش تنها تو را سزد! هابیل خداوندا! ای که عناصر را آب و خاک و باد و آتش نامیدی و روز را و شب را آفریدی تا جهان را روشن کنند یا بر آن سایه افکنند، و موجودات را بر آن داشتی تا از نور و سایه شاد شوند، و روز و شب را دوست بدارند و تو را. ستایش تنها تو را سزد!
درباره لرد بایرون
درباره لرد بایرون
جورج گوردون بایرون (George Gordon Byron) معروف به لرد بایرون (۱۸۲۴–۱۷۸۸) شاعر و سیاست مدار انگلیسی بود. مشهورترین اثر وی شعر روایی بلندی به نام دون ژوان است که با مرگ وی ناتمام ماند. از دیگر آثار مهم بایرون می‌توان به شعر بلند سفر زیارتی چایلد هارولد و نمایشنامهٔ خوانشی مانفرد اشاره کرد. جورج گوردون لرد بایرون در ۲۲ ژانویهٔ ۱۷۸۸ در لندن متولد شد. پدرش سروان جان بایرون ملقب به جک دیوانه، افسر ارتش بود. جک دیوانه از اولین ازدواج خود با بانو کارمارتن صاحب فرزندی دختر به نام اوگاستا شد که بعدها نقش پررنگی در زندگی بایرون ایفا کرد. از ازدواج دوم جان بایرون با کاترین گوردون اسکاتلندی، لرد بایرون متولد شد. یک سال پس از تولد بایرون، مادرش به همراه وی به ابردین، در شمال شرقی اسکاتلند نقل مکان کردند. دو سال بعد هم پدر بایرون در حالی که غرق در قرض و بدهی بود از دنیا رفت. بایرون از همان بدو تولد با نوعی کج عضوی در ناحیه پا رو به رو بود، مشکلی که تأثیر بسیاری بر زندگی آیندهٔ وی داشت. وقتی ده ساله شد، بایرون به یکباره وارث عنوان و ملکی از جانب عموی بزرگ خویش، ویلیام، بارون پنجم شد. بدین ترتیب بایرون مبدل به بارون ششم و صاحب عنوان لرد بایرون شد. او همچنین وارث عمارتی نیمه‌متروک به نام Newstead Abbey شد. در سن هفده سالگی لرد بایرون وارد دانشکدهٔ ترینیتی در کمبریج شد، جایی که به جای درس و تحصیل بیشتر وقت خود را صرف عیاشی و خوشگذرانی می‌کرد.

قسمت هایی از کتاب قابیل

● کدام پاره ی نامیرا؟ بر من دانسته نیست. درخت زندگی را نادانی پدرم از دسترس ما دور داشت، و مادر شتابکارم میوه ی درخت دانش را بسی زود چید، و میوه ای که مانده مرگ است! ○ فریبت داده اند. تو خواهی زیست. ● زنده می مانم، اما تا آن دم که بمیرم.

مقالات مرتبط با کتاب قابیل
نگاهی به دوستی های میان نویسندگان بزرگ
نگاهی به دوستی های میان نویسندگان بزرگ
ادامه مقاله
نظر کاربران در مورد "کتاب قابیل"
1 نظر تا این لحظه ثبت شده است

لطفاً موجود کنید

1403/01/31 | توسطروشنک
1
|