پرداخت دلوز به اهمیت تخیل در فلسفه ی هیوم.
کتابی ضروری.
این اثر برای درک روند پیشروی اندیشه ی دلوز، بسیار ارزشمند است.
داده ها به خودی خود هیچ نسبتی را اقتضا نمی کنند، با تحلیل یک داده نمی توان نسبت آن را با داده ای دیگر استنتاج کرد، به بیان دیگر نسبت درونی طرفین نسبت نیست. تجربه گرایی بدین معنا، مستقیما با «سوبژکتیویته» در ارتباط است.
سوژه را نباید با ذهن اشتباه گرفت. ذهن «مجموعه» ای از داده هاست. در دقیقه ی ذهن هیچ تمایزی میان درون و برون وجود ندارد، ذهن را تمایزی با بدن نیست؛ «یک اندام به خودی خود و در خود، صرفا کلکسیونی از انطباع هاست که در سازوکار تجلیشان در نظر گرفته شده اند.» این جا با سطحی فاقد ضخامت و عمق سر و کار داریم که هستی ای جدا از آن چه بر آن می گذرد، ندارد: سیلانی بی نظم و بی قاعده، نسبت های تصادفی و گذرا، تکینگی های سیال.
ذهن بیش از آن که عدم تعینی مقدم بر سوبژکتیویته باشد، «شدن» ای است که سوژه در بستر آن شکل می گیرد، سیلانی از تکینگی هایی که تعالی و ثبات صناعی سوژه را نقش بر آب می کند، به بیان دقیق تر، سوژه را به «شدن» وامی دارد.