با استدلال هایی بدیع و مجاب کننده.
فوکو، اندیشمندی است که می توان از آثارش، درس هایی برای زندگی و معضلات مدرنمان گرفت.
اثری خردمندانه.
نباید سکسوالیته را داده ای طبیعی تصور کرد که قدرت تلاش می کند آن را مطیع و سرکوب کند، یا حوزه ای مبهم که دانش تلاش می کند به تدریج آن را کشف کند. سکسوالیته نامی است که می توان به سامان های تاریخی داد: نه واقعیتی پنهان که تسخیر آن دشوار باشد، بلکه یک شبکه ی بزرگ سطحی که در آن برانگیختن بدن ها، تشدید لذت ها، تحریک به گفتمان، شکل گیری شناخت ها، و تقویت کنترل ها و مقاومت ها به طور زنجیروار و مطابق با چند استراتژی دانش و قدرت به یکدیگر متصل می شوند.
اما گویی غروبی سریع از پی این روز روشن آمد و سپس شب های ملال آور بورژوازی ویکتوریایی. پس سکسوالیته به دقت محبوس شد و به خانه ها نقل مکان کرد. خانواده ی زناشویی، سکسوالیته را تصاحب کرد و به تمامی در کارکرد مهم تولید مثل ادغام کرد. در مورد مسائل جنسی سکوت حاکم شد. زوج مشروع و تولید مثل گر قانون وضع کرد. این زوج خود را به منزله ی الگو تحمیل کرد، هنجار را ارج نهاد، حقیقت را در اختیار گرفت، حق سخن گفتن را برای خود حفظ کرد و در عین حال اصل رازداری را به خود اختصاص داد.
به ما توضیح می دهند که اگر از عصر کلاسیک بدین سو، سرکوب وجه بنیادین رابطه ی میان قدرت، دانش و سکسوالیته بوده است، نمی توان از آن رهایی یافت مگر به بهایی گزاف: بهایی نه کم تر از تخطی از قوانین، برداشتن ممنوعیت ها، هجوم گفتار، احیای لذت در واقعیت، و اقتصاد کاملا جدیدی در ساز و کارهای قدرت؛ زیرا کوچک ترین تلالو حقیقت، مشروط به سیاست است.
میراث جادوانه ی «میشل فوکو»، روشی است که از طریق آن به تاریخ می نگریم.
هر چی میخونم هیچی متوجه نمیشم 😐