کتاب «ریزوم: مقدمه» متنی مختصر اما مهم، اثر مشترک ژیل دلوز و فلیکس گاتاری است که در صدد است تا مفهوم ریزوم را معرفی کند که ایدهای محوری در کار فلسفی این دو فیلسوف به حساب می آید. این مفهوم ابتدا در کتاب «هزار فلات» شد و بیانگر شیوه ای غیر سلسله مراتبی و غیرخطی از تفکر در مورد دانش بود. ریزوم استعاره ای است که از گیاه شناسی مشتق شده و به نوعی از ریشه ها گیاهان اشاره دارد که به صورت افقی گسترش می یابد و در نقاط مختلف، بین دیگر ریشه ها اتصال ایجاد می کند. بر خلاف درختان با تنه و شاخه های مرکزی خود، ریزوم هیچ نقطه مرکزی یا ساختار از پیش تعریف شده ای ندارد. این امکان اتصال چندگانه و غیرخطی را، شبیه یک تار عنکبوت فراهم می کند. دلوز و گاتاری مدل ریزوماتیکی را با مدل سنتی و سلسله مراتبی «درختی» اندیشه، که آن را با قیاس و منطق دو ارزشی مرتبط میدانند، مقایسه میکنند. از طرف دیگر، ریزوم انعطاف پذیر، باز و قادر به ایجاد پیوندهای غیرمنتظره بین نقاط مختلف است و کثرت در آن، به یک وحدت واحد تقلیل پذیر نیست، بلکه از اجزای متنوع و به هم پیوسته تشکیل شده است. نویسندگان از ریزوم برای نقد ساختارهای سنتی قدرت و دانش استفاده میکنند و پیشنهاد میکنند که یک رویکرد ریزوماتیک امکان درک فراگیرتر و پویاتر از جهان را فراهم میکند. در زمینه ادبیات و فرهنگ، ریزوم رویکردی غیرخطی به متون و مصنوعات فرهنگی را توصیه می کند و آنها را نه به عنوان آثاری مجزا با یک معنای واحد، بلکه به عنوان بخشی از یک بافت فرهنگی گسترده و به هم پیوسته میبیند. این دیدگاه پیامدهایی برای چگونگی درک ما از تألیف، تفسیر و خلق معنا دارد، زیرا از جستجوی منشأ یا تفسیرهای قطعی دور میشود و تنها تکثر را مد نظر خود دارد. در پایان می توان گفت که مفهوم ریزوم تأثیر ماندگاری بر رشته های مختلف دانشگاهی داشته است و همچنان منبع الهام برای کسانی است که به دنبال راه های جایگزین، فارغ از روایت های وحدت بخش، برای مفهوم سازی روابط و ساختارها هستند.
کتاب ریزوم: مقدمه