مازخ کار هم دوره اش باخوفن، قوم شناس برجسته و حقوق دان هگلی را خوانده بود. آیا خواندن باخوفن به اندازه ی هگل الهام بخش رویای آغازین ونوس نیست؟ باخوفن سه مرحله در تکامل بشریت را از هم تمیز می دهد. اولی مرحله ی فاحشه گری درباری یا آفرودیتی است که در آشوب مرداب های حاصلخیز ماقبل تاریخ، از روابط زن با چندین مرد شکل گرفته، و اصل زنانه در آن چیرگی دارد.
طبیعت زمخت که با ویژگی هوس رانی مشخص می شود و صفات و خصایص ویژه اش را در شخصیت ها بروز می دهد. اما ورای آن، طبیعت عظیمی آغاز می شود که «غیرشخصی، خودآگاه و فراسوی شهوانیت» است.
سرنوشت مازخ دچار بی انصافی دوچندان شده است. نه چون نامش برای ارجاع به مازخیسم به کار رفت، بلکه برعکس، چون کارش نادیده گرفته شد درحالی که نامش کاربردی رایج یافت. بی شک پیش می آید کتاب هایی درباره ی سادیسم بیابیم که هیچ شناختی از کار ساد نشان نمی دهند. ولی این مورد بیش از پیش نادر است؛ ساد دارد هر چه عمیق تر شناخته می شود و تأمل بالینی درباره ی سادیسم به نحو چشم گیری از تأمل ادبی درباره ی کار ساد بهره می برد، و برعکس. اما نادانی حیرت آوری در مورد کار مازخ وجود دارد، حتی در بهترین کتاب ها درباره ی مازخیسم.