«خط چهار مترو» که با فضایی سوررئال آغاز می شود، روایت زنی ۴۸ ساله است که در فضایی برزخ گونه قرار گرفته و با فلاش بک های متعدد داستان زندگی اش را برای فردی به اسم «رهنما» بازگو می کند.
زمانی که «لیلی» می خواهد برای دیدن دوست قدیمی اش -شعله- سوار مترو شود، دچار سانحه ای می شود و به کما می رود. در ادامه روح راوی در ناخودآگاه پیش از مرگ خود در کنار دو زن دیگر قرار می گیرد که ارتباط این سه زن با هم در طول رمان ساخته می شود.
نوجوانی «لیلی» با سال های انقلاب و جنگ مصادف شده است. نویسنده در خلال بیان این خاطرات، رویارویی یک نسل با مقوله انقلاب را به تصویر می کشد و از عدم شناخت و جهت گیری های مبتنی بر شور و هیجان گروهی از جوانان در سال های انقلاب می گوید.
«لیلی» با دو گروه از دوستانش در تظاهرات شرکت می کند؛ گروه اول فاطمه و زهرا هستند؛ دو همکلاسی او در مدرسه که اعلامیه های امام(ره) را پخش می کنند و انقلابی اند. گروه دوم شعله و مازیار هستند؛ از دوستان کودکی او که از جناح دیگری هستند.
زهرا در یکی از راهپیمایی ها یک روسری به لیلی می دهد. این روسری در ادامه داستان به نمادی برای نشان دادن شک لیلی در همراهی این دو گروه تبدیل می شود، که لیلی گاهی آن را می پوشد و گاهی آن را در جیب لباسش می گذارد.
بخش هایی از رمان که مربوط به خاطرات راوی هستند، با زاویه دید اول شخص روایت شده اند و بخش هایی را که در عالم برزخ می گذرند راوی دوم شخص روایت می کند. با این حال به نظر می رسد نویسنده درگیر درونیات شخصیت اصلی نشده و شرح اتفاقات بیرونی حجم اصلی رمان را تشکیل می دهند.
توصیف های رمان سهم بسزایی در خلق فضا و رنگ و حال وهوای روزهای تظاهرات و جنگ دارند. همبستگی مردم و حمایت های آنها از هم، از مفاهیمی است که نویسنده تاکید زیادی روی شان دارد.
کتاب خط چهار مترو