شروع به خنده ای دیوانه وار می کند. استحاله ای وجودش را می گیرد. آرام و به کندی سرخ و سرخ تر می شود. پوسته ای قطور به دورش تنیده می شود. جمجمه اش را دو چشم سیاه و درشت پر می کند و در همان حال دستم را می کشد و به تونلی در زیرزمین می برد. زیر درخت انجیر می ایستیم و حفره ای که زیر پایمان کنده شده را تماشا می کنیم. دستم را ول می کند و من با این که برای رفتن مخیرم، هر تلاشی را برای فرار بی فایده می بینم. فقط می ایستم و طبقه به طبقه درون حفره گور مانند پایین می روم.
عالی بود این کتاب پر از احساس
افتضاح! با خوندن این کتاب فهمیدم که هر کتابی ارزش خوندن ندارد
کنجکاوم بدونم نویسندهی موردعلاقهتون کیه خانم یا آقا بی کله :)
همین که فهمیدی هر کتاب ارزش خوندن نداره خودش یک تجربه اس که ازهمین کتاب بدست اومده
از آدمایی مث تو بیشتر از اینم انتظار نمیره 😂😂😂😂😂متاسفم واست
از اسمت معلومه کلا لول و فرهنگت در چه حده😂😂😂😂😂
کلا معلومه لول و سطح خانوادگی در چه سطحه😂😂😂😂😂اصلا کتابو نخوندی از روی حسادت حرف مفت میزنی