معرفی کتاب مسافرخانه، بندر، بارانداز اثر احمدرضا حمیدی
محمد علی امینی
در بخشی از رمان آمده: "در باران راه می رفتیم، هر دو خیس خیس شده بودیم. من غمگین بودم. وقتی به مسافرخانه رسیدیم، هر کدام به اتاق خودمان رفتیم؛ من در زیرزمین و دختر در طبقه هفتم، در طبقه صاحب مسافرخانه و زنی که همیشه سایه اش را در پشت پرده دیده بودم...