پیش گفتارهایی بر منطق محض، که بخش مقدماتی پژوهش های منطقی را تشکیل می دهند، می خواهند راه را برای برداشت و پرداختی نو از منطق هموار کنند. این پیش گفتارها می کوشند نشان دهند که پایه گذاری منحصرا روان شناختی منطق، که زمانه ی ما ارزشی چنین فراوان بدان می دهد، بر خلط سطوحی ذاتا گوناگون از مسائل، بر پیش فرض هایی اصولا غلط درباره ی ویژگی و هدف های دو علمی که در این جا ذکر شده یعنی روان شناسی تجربی و منطق محض مبتنی است.
تفکرات فلاسفه غربی در حالت کل که از سقراط شروع گشته و با پدیدارشناسی هگل برای رسیدن به. " دانش مطلق " با توسل به توجیهات هرمنوتیکی (تحریف معانی کلمات از مواضع اصلی شان) برای رسیدن وقانع ساختن خواستههای خفته در پسین افکارشان است و همه را به زوردستگاه مدارج دانشگاهی بنام علم و دانش و فرهنگ وادبیات علمی عالم چپان میکنند، حقیقتا نه تنها علم نبوده و مجازو چه بسا سیاست است ، بلکه اساسا دشمن انسانها محسوب میشوند و آسیب و صدماتی بدون حسابرسی میرسانند! آنها اساسا عامل زمان را نادیده میگیرند در حالیکه تکوین معرفت انسانی در جریان بوده و کاملا برای ذهن حاضرآشکار است . وقتی تکاملی در کار باشد ، چگونه میتوان از صفت " مطلق" استفاده کرد ؟. چرا که مطلق ، مطلق است و نیاز به تکامل ندارد . حال آنکه تکامل در جریان است . اینرا دین با "حیّ" شدن گواهی میدهد و عقل سلیم با تکامل یافتههای علمی .