ادبیات چگونه میتواند از ثقل خودش در امان بماند، ثقلی که آثار ادبی را در شب روح غرقه میکند؟ ژاک رانسیر در کتاب «کلام خاموش»، با عنوان فرعی «دربارهی ادبیات و تناقضهایش» پرسشی را دوباره واکاوی میکند که ژان پل سارتر سالها قبلتر از او عنوان کرده بود: ادبیات چیست؟ پرسشی آشنا که شاید بعد از سارتر تنها رانسیر توانسته باشد پاسخی نظاممند به آن داده باشد. او رژیمی از زیباییشناسی هنر را در تمامیت پروژهی فکریاش دنبال میکند و آن را «سیاست زیباییشناسی» میخواند. او رادیکال عمل میکند؛ تا حدی که پروژهاش را میتوان نوعی «انقلاب» پنداشت. اما مهمترین کاری که رانسیر در کتاب «کلام خاموش» به آن دست مییازد، اجبار خواننده برای صورتبندی دوبارهی ذهنیتهایش در باب ادبیات و هنر است. او از خواننده میخواهد که دوباره از نو به بنیادیترین پیشفرضهایش (باورهای مدرنیستی و تجسدهای پستمدرنیستیشان) بیندیشد. بدین ترتیب، برای درکی سراپا نو از تاریخ ادبیات و هنرها- اگر نه تاریخ سیاست و علوم اجتماعی و انسانی- دریچهای میگشاید. رانسیر با تحلیل دقیق و مو به مو از آثار ادبی و هنری سنت اروپایی، اقدام به برچیدن بساط چیزی میکند که پارادایم مسلط برای اندیشیدن به تاریخ هنرهاست. و این کاریست بس شگرف که تنها از عهدهی فیلسوف و اندیشمندی همچون او برمیآید. این کتاب برای تمام افرادی که میخواهند درگیریشان با هنرها در تفکری انتقادی رقم بخورد، یک جهان گشوده است و بهرهای فراوان در پی دارد.
ژاک رانسیر (Jacques Rancière) (۱۹۴۰-) فیلسوف فرانسوی، استاد فلسفه در مدرسهٔ دانش آموختگان اروپا در ساس فی و استاد بازنشستهٔ فلسفه در دانشگاه پاریس (سن دُنی) است. نام وی پس از همکاری در نگارش مشترک خوانش کاپیتال (۱۹۶۸) به همراه فیلسوف مارکسیست ساختارگرا، لوئی آلتوسر بر سر زبانها افتاد. رانسیر در صفحاتی از مقالهٔ اول کتاب آزادسازی تماشاگر که عنوان کتاب هم هست، به زندگی خود و نسل خود اشاره میکند که در آن از یک سو باید به مبارزهٔ اجتماعی و چالشهای طبقاتی و کمک به کارگران میپرداخت و از سوی دیگر به عنوان یک محقق و استاد خود را جدا از این طبقه باز میشناخت. وی در این مرحله با خواندن متون تاریخی و خاطرات دو کارگر که روز فراغتشان را به نوعی به شهود و تحقیق روشنفکرانه میگذرانند برمیخورد که در او تأثیر عمیقی میگذارد: از این پس او باور دارد که کارگر با محقق یا مشاهدهگر تفاوتی ندارد و تنها کاری که باید کرد این است که او را از این جایگاه و پیشفرضهایی که او را در مقام ناآگاه مطلق قرار میدهد خارج کرد.