کودکان سبک نوشتن حبابی کالفر درگیر خواهند شد و مجذوب شخصیت ها شده و خود را در ماجراهای آن ها گم می کنند. این سبک نوشتن هرگز جذابیت خود را از دست نمی دهد و در سرزمین داستان ها، کالفر دنباله ای از نسل جدید طرفداران داستان های افسانه ای را برای خود ضمانت کرده است.
افشاگری ها ، اشرار شیطانی ، حقه های خردمندانه و قهرمانان جوان و باهوش با هجومی از عناصر متفاوتی که ممکن است کاملا با هم ترکیب نشوند ، به قصه برمی گردند؛ اما شما آنچنان مشغول ورق زدن صفحات خواهید بود که به هیچ چیز دیگری توجه نکنید.
موجودات ساکن جنگل کوتوله ها می دانستند اگر جانشان را دوست دارند نباید اطراف رودخانهٔ مرد مرده پیدایشان شود. نیمه شب هایی که ماه کامل بود، جادوگرهایی از سراسر جنگل و سرزمین های همسایه در محل رودخانه گرد هم می آمدند. این جلسه ها فقط مخصوص جادوگرها بود و آن ها هم حسابی از اینکه مزاحم ها را برای همه درس عبرت بکنند، لذت می بردند. رودخانهٔ مرد مرده همیشه محل اسرارآمیزی بود و همین آن را به مکانی ایده آل برای گردهمایی جادوگرها تبدیل می کرد. هر از گاهی بدون هیچ هشدار یا توضیح قبلی، جریان رود عوض می شد و به بالادست، به داخل جنگل می رفت. هر بار جهت جریان رود عوض می شد، تابوت هایی از مکانی نامعلوم سر می رسیدند و روی آب شناور می شدند. جسدهای توی تابوت ها هیچ وقت شناسایی نمی شدند... نه مشخص بود اجساد چه کسانی هستند و نه معلوم می شد چه موجودی آن ها را می فرستد... فرصتی هم برای انجام تحقیقات وجود نداشت. وقتی اجساد پیدایشان می شد، جادوگرها مثل لاشخور به جانشان می افتادند و تکه تکه شان می کردند و چیزهایی که برای اکسیرهایشان لازم داشتند، می انداختند توی شیشه و می بردند به خانه شان. این گردهمایی های نیمه شبی در قهوه خانهٔ جادوگران برگزار می شد؛ قهوه خانه ای قدیمی که تمامش از شاخ وبرگ و کود گیاهی ساخته شده بود و مثل سد عظیم سگ های آبی، در وسط رودخانهٔ مرد مرده قرار داشت. دود از تنها دودکش قهوه خانه بلند می شد و هوا را پر از بویی نامطبوع می کرد؛ به جادوگرهایی که به سمت رودخانه می آمدند هم علامت می داد که گردهمایی به زودی شروع می شود. معمولا این گردهمایی ها کسل کننده بودند و جادوگرهای زیادی در آن ها شرکت نمی کردند، اما با توجه به بحران اخیر که مثل توفان تمام سرزمین ها را درنوردیده بود، انتظار می رفت گردهمایی آن شب شلوغ تر از همیشه باشد.
زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟
ترجمهی خانم معدنچی بسیار زیبا و روان هست ، پیشنهاد میکنم
موافقم قیمتشم بهتره
من امروز این کتاب رو خریدم و میخوام بخونمش
دیگه اصلا نیاز به توصیح نداره عااالیه
این مجموعه بهترینه
عاشق این مجموعه هستم. واقعان نفس رو تو سینه حبس میکنه
خیلی گرون میدید اوه
کی جلد پنجمش میاد؟😍😍😍😍😍
جلد پنجش هنوز نیومده ??
خیلی کتاب خوبی واقعا ممنون