اگر دو فرض زیر را قبول کنیم، یعنی ادیپ دانا نیست و گنهکار نیست، بلکه تندهوش و زودخشم است، این دو گفتگو که "دردناکی سرنوشت ادیپ از دانایی است" و "دانایی سرچشمه گناه و رنج است" نه تراژدی ادیپ را توجیه میکنند و نه به نتیجهای صحیح منجر میشوند.
دانایی موجب رنج نیست، زیرا اگر ادیپ پرشور را دانا فرض کنیم، بر اساس خود شاهرخ مسکوب "کرامت او در شناخت اوست". بعلاوه، "دانایی رهاییست برای همگان"، چون ساکنان شهر تب با کمک ادیپ، رازگشایی از آفت ابوالهول، خونآشام، رستهاند و "ادیپ در کار دانایی راز تقدیر را گشود" و مهمتر از همه "… رهایی دانایان نیز در دانایی است، نفس دانایی، رستگاری است". دیگر دانایی تنها وسیله نیست، بلکه هدف است و شوق دستیافتن به آن همه رنج را در خود غرق میکند، به همان صورت که "رهایی پرومته نیز در دانایی است
کتاب تعهد و آزادی