در هر یک از خطوط این کتاب، یادآوری دائمی از شدت و تمامیت لحظه به عنوان دعوتی به حضور است... جف با این که او هست: یک شاعر، عاشق و دیوانه به بهترین معنای کلمه، ارائه می دهد. کلمات تشویق کننده در گوش و ذهن خسته ما زمزمه می شود که برای قلب های خیره شده و وحشی ما پذیرفته شده بود.
تمام نیروی حیاتی گیرافتاده در درون این احساسات سرکوب شده می تواند از نو به بدنمان سرازیر شود، تمام خلاقیت خشم، اندوه، گناه، ترس و شادی اکنون می توانند به ما انرژی بدهند، الهام بخشمان باشند، به ما احساس کامل بودن و قدرت و زندگی تازه دهند. انرژی هایی که پیش تر ما را تهدید به نابودی می کردند _ خشم، ترس، اندوه ژرف ترین و عجیب ترین و خلاقانه ترین خواسته های ما _ اکنون می توانند بزرگ ترین معلمان، دوستان و راهنمایان و خاستگاه شکوفایی و الهام شوند.