1. خانه
  2. /
  3. کتاب غیبتی فوق العاده

کتاب غیبتی فوق العاده

نویسنده: جف فوستر
4.5 از 1 رأی

کتاب غیبتی فوق العاده

آزادی در میانه زندگی روزمره
An Extraordinary Absence
انتشارات: ترنگ
ناموجود
155000
معرفی کتاب غیبتی فوق العاده
جف فاستر از شما دعوت می کند که همه چیزهایی را که می دانید، همه چیزهایی که به شما آموزش داده شده است، و همه چیزهایی که تا به حال در مورد بیداری معنوی، یگانگی، روشنگری، عدم دوگانگی و ادوایتا خوانده اید، فراموش کنید و امکان جدیدی را در نظر بگیرید: امکان مطلق بودن. آزادی، همین الان، همین جا، در میان این زندگی بسیار معمولی. فاستر با استفاده از زبان روزمره و استفاده از تجربیات شخصی و خرد دیرینه، این امکان را به اشتراک می‌گذارد که تمام خواسته‌ها و آرزوهای ذهن می‌تواند با از بین رفتن حس فردی جدا بودن و غوطه‌ور شدن به پایان مطلق برسد. به عشق بی قید و شرط و در آن فرو رفتن - که کاملا فراتر از هر چیزی است که تا به حال تصور می کنید - این زندگی به اصطلاح معمولی راز بزرگ خود را آشکار می کند. این کتاب که با وضوح و زنده‌گی خیره‌کننده نوشته شده است، نامه‌ای عاشقانه به سالک معنوی خسته‌ای است که به سادگی در آرزوی بازگشت به خانه است.
درباره جف فوستر
درباره جف فوستر
جف فاستر متولد 30 ژوئیه 1980 ، نویسنده و سخنران اهل انگلستان است. فاستر در لندن انگلیس متولد شد. وی در دانشگاه کمبریج اخترفیزیک خواند. در آن زمان احساس ناامیدی و تنهایی او را فرا گرفته بود که سرانجام پس از فارغ التحصیلی ، منجر به بیماری جسمی شد. او اطمینان داشت که قرار است بمیرد. فاستر به زندگی با پدر و مادرش بازگشت ، یک سال درباره معنویت مطالعه کرد ، و در جستجوی رهایی از افسردگی خود بود. در سال 2006 با انحلال حس جدایی ، که به نظر او بیداری معنوی بود، افسردگی او پایان یافت.

دسته بندی های کتاب غیبتی فوق العاده
قسمت هایی از کتاب غیبتی فوق العاده

زمانی که پدرم را برای اولین بار دیدم، به یاد می آورم. او را نه به عنوان پدرم، نه به هیچ وجه به عنوان «مال من»، بلکه حقیقتا به صورت شخصیتی در یک فیلم دیدم. خود هستی سکانسی را بازی می کرد. من او را به وضوح دیدم. آنچه را واقعا آن جا بود دیدم. فریب داستان را دیدم، داستان پدر و پسر، این داستان که او کسی نیست که من می خواهم. داستان بایدها و نبایدها و انتظارها. وقتی همه ی آن سنگینی ها فروانداخته شد، وقتی گذشته همان قدر بی ربط شد که آینده، چیزی که باقی ماند به طوری تکان دهنده معصوم بود: پیرمردی، با موهای خاکستری، چهره ای سراسر چروکیده، لکه هایی روی دستانش. یک آن، همه ی تلاش ها برای تغییر دادن او متوقف شد و فقط قدردانی و سپاس برای آن چیزی که آن جا بود، وجود داشت. آن بسیار معصوم بود. او بسیار معصوم شده بود. من بسیار معصوم شده بودم. او اصلا پدر من نبود و من پسر او نبودم. این ها فقط نقش هایی بودند که ما با واقعیت اشتباه گرفته بودیم. هنرپیشه در نمایش فراموش کرده بود که هنرپیشه است. او فراموش کرده بود که فقط نقش پدر یا پسر را بازی می کرده است. او با آن نقش هویت گرفته بود و واقعیت کاملا محدود شده بود.

نظر کاربران در مورد "کتاب غیبتی فوق العاده"
1 نظر تا این لحظه ثبت شده است

من فقط موضوعی را فهمیدم .که اقای وحید مهدیخانی با شرایط ترجمه اینگونه کتابها ضریب هوشی .درک مطلب ووو.بالاتر از بالاترهاست که ضریب هوششان صد یا بالاتر از صد هستند.واقعا در کشوری مانند ایران تعدادشان از انگشتان دست بالاتر نمیرود یا شاید کمتر وجود دارند اما هزار حیف.من با شناختی که از ایشان بدستم امده.اگر در کشوری مثل امریکا یا اروپای غربی با امکاناتی که ان دانشگاها دارند برایش مهیا بود.ایران در جهان حرف اول را در الکترونیک میزد.رشته تحصیلی ایشان در اصل الکترونیک از دانشگاه صنعتی شریف اوایا انقلاب ومواجهه با اانقلاب فرهنگی در ایران بود.نه ترجمه.البته این کتابها را هم همه کس نمیتواند اینگونه ترجمه کنند.یعنی درک معانی نمی‌کنند.قدر زر زرگر بداند قدر گوهر گوهری...والسلام.

1403/06/04 | توسطتوفیق - کاربر سایت
0
|