جست وجو مستلزم این است که چیزی برای یافتن وجود داشته باشد و کسی برای یافتن آن باشد؛ مستلزم یک جوینده است که از آنچه جست وجو می شود جدا باشد. در حقیقت کل جست وجو بر مبنای این فرض قرار دارد. در واقع این فرض، خود جست وجو است. آیا واقعا تعجبی دارد که اگر این فرض افشا نشود جست وجو می تواند برای تمام عمر ادامه یابد؟ جست وجو فقط می تواند به ناکامی بینجامد زیرا آنچه جست وجو می شود معادل با چیزی است که دارد جست وجو را انجام می دهد. همراه با جست وجو، هویت گرفتن به صورت «کسی که جست وجو می کند» رخ می دهد. جست وجو مستلزم هویت گرفتن به صورت جستجوگر است. یکی از بازی های مطلوب جست وجوگر جست وجوی چیزی است که «پایان جست وجوگر» نام دارد. این هستی رها از جست وجوگر که در آینده قرار دارد نومیدانه جست وجو می شود و با نام های تخیلی از قبیل «روشن ضمیری» یا «بیداری معنوی» رمزآلود می شود. مادامیکه جست وجو وجود دارد، یک «من» هست که جست وجو می کند و دقیقا همان چیزی است که قرار است جست وجو آن را حذف کند! نکته این است که کسی که جست وجو می کند و کسی که قرار است هرگونه «دیدن دقیقی» انجام دهد، هم اکنون در این لحظه به صورت داستانی بر مبنای فکر حاضر است و در واقع آن تنها واقعیتی است که هر شخصی دارد. حتی اگر رسیدن به چیزی به نام «روشن ضمیری» ممکن بود، اگر اکنون نتواند انجام شود، هرگز نمی تواند انجام شود.