هم اکنون آنچه را که «خود» می نامید، به سادگی شکلی معین در تصورات ذهنی شماست که جمع آوری کرده اید. نوع خاصی از اطلاعات که منحصر به شخص شماست. وقتی می گویید: «من آدم خوبی هستم»، «آدم بدی هستم»، «مغرورم»، «بی عرضه ام» یا هر آنچه ممکن است دربارۀ خود وصف کنید، همگی تصورات معینی در ذهن است. به عبارت دیگر «فقط تجمیع گذشته است». شما به واسطۀ گذشته زندگی می کنید. اگر گذشته را بگیریم، خیلی از افراد گم می شوند. همه چیز به گذشته وابسته است. این لحظۀ قبلی است که بر لحظۀ بعدی حکم می راند. مادامی که «خود» مهم است، یعنی لحظۀ قبل مهم است؛ زیرا «خود» به گذشته تعلق دارد. شما در هر لحظه در حال رشد و یادگیری هستید.
فقط شخصی که لحظۀ قبل را به این لحظه متصل نمی کند از همه چیز آزاد است و این ویژگی هر جا احساس خواهد شد. در همین لحظات ملاقات با شما است که مردم تا آن حد به شما اعتماد خواهند کرد که به والدین، یا همسرانشان اعتماد نکرده بودند، زیرا بار گذشته را با خود حمل نمی کنید. اگر گذشته را با خود حمل کنید، پس شما نیز مثل دیگران خواهید بود و بوی آن ها را می دهید. کل دنیا با «خودها» بوی تعفن می دهد. هرکس بوی شدید مخصوص به خویش را دارد. وقتی فرد این بو را با خود حمل نکند، می تواند از این هستی عبور کند. بدون تقلا از این دنیا عبور می کند، فرد بدون هیچ تلاشی از اقیانوس عبور می کند. آنچه برای دیگری تلاشی عظیم است، برای این شخص بدون هیچ تلاشی اتفاق می افتد. همه چیز به سادگی رخ خواهد داد.