بدبختی می تواند خوشبختی بیاورد، خوشبختی می تواند بدبختی به بار آورد. این به خاطر آن است که وقتی کسی در موقعیت های بلا و خطر قرار دارد، سخت در فکر یافتن ایمنی و امنیت است و هنگامی که کسی عمیقا غوطه ور در نظم و انضباط است، توانایی جدی بودن، حزم، احتیاط، عقل و بصیرت پیدا می کند- به این ترتیب به خوشبختی دست می یابد و این زیبنده است. هنگامی که خوشبختی، بدبختی به بار می آورد، برای آن است که مردم وقتی در حالت سکون به سر می برند، خود را تسلیم حرص و آز و تنبلی می کنند و بیشترشان تن پرور و تحقیر آمیز و خودپسند می شوند -در این جاست که بدبختی متولد می شود. فرزانه ای گفته است: «داشتن دشواری های زیاد اراده را تکمیل می کند؛ نداشتن دشواری موجب تخریب انسان می شود.» به دست آوردن، لبه ی از دست دادن است، از دست دادن، قلب به دست آوردن است. بنابراین نعمت ها را نمی توان بارها و بارها و دوباره و دوباره بازدید کرد، انسان نمی تواند همواره به امید به دست آوردن باشد. هنگامی که در موقعیت خوشبختی هستید و به بدبختی فکر می کنید، آنگاه آن خوشبختی می تواند برجای ماند؛ وقتی به دست آوردن را می بینید و به از دست دادن فکر می کنید، آن گاه به دست آوردن مطمئنا به سراغ تان می آید. بنابراین شخص متعالی کسی است که هنگام امنیت، خطر را از یاد نبرد، و وقتی روزگارش به سامان است، روز نابسامانی را فراموش نکند. لینجیووان گفت: کسانی که در مقام مدیریت خود را بزرگ می پندارند، کمتر هرکاری را با موفقیت به پایان می رسانند. انگار که کیفیت فضیلت و تقوای ایشان سطحی است و معیار سنجش و حد و مرزشان تنگ نظرانه است و تجربه ی آموختن شان در حد پایین است. همچنین آن ها نمی توانند خیر و خوبی را دنبال کنند و برای درست کاری بکوشند و درست کاری را برای شکوفایی خود و دست یابی به واقع بینی پیشه کنند.