کتاب روانشناسی باور

«باورهای افراطی، باورهایی هستند که به شدت از هنجارهای اجتماعی رایج در یک منطقه منحرف می شوند. باورهای افراطی ممکن است بر اساس باورهای سکولار یا باورهای دینی باشند. تحقیقات نشان می دهد که همهٔ ادیان مهم جهان، در طول تاریخ و در یک دوره زمانی، به آموزه های افراطی تحریف شده اند. (مک گرگور و همکاران، ۲۰۱۵) اگرچه باورهای افراطی، بنا به تعریف، نسبتا غیرمعمول هستند، اما همچنان نگران کننده هستند زیرا اعمال خشونت آمیز در خدمت به باورهای افراطی می تواند تأثیرات قدرتمند و گسترده ای بر جامعه داشته باشد. از آنجایی که باورهای افراطی بسیار مغایر با هنجارهای اجتماعی است، درک شهودی اینکه افراد چگونه چنین باورهایی دارند، می تواند بسیار دشوار باشد. در این فصل، ما بررسی خواهیم کرد که آیا ادبیات تحقیق روان شناختی به این سوال می پردازد که افراد چگونه باورهای افراطی را اتخاذ می کنند؟ (و چگونه زیر مجموعه ای از آن ها بعدا از باور خود برمی گردند.) برای هر روایت روان شناختی از باورهای افراطی، مهم است که نه تنها فرد فرد مردم را، بلکه پویایی گروه، شبکه های اجتماعی و زمینه اجتماعی سیاسی پیرامون را نیز در نظر بگیرند. (کرنشاو، ۲۰۰۰؛ کروگلانسکی و فیشمن، ۲۰۰۹) بر این اساس، پژوهشگران روان شناسی که به باورهای افراطی می پردازند، معمولا از رویکردهای روان شناسی شناختی، روان شناسی اجتماعی، روان شناسی سیاسی و انسان شناسی شناختی استفاده می کنند و برخی یافته ها و نظریه های پژوهشی بالقوه امیدوارکننده ای را به دست می آورند. تحقیقات میدانی با اعضای فعلی یا سابق گروه های افراطی، اگرچه بسیار دشوار است، اما منبع غنی اطلاعات است. یکی دیگر از رویکردهای اصلی، اجرای نظرسنجی ها و کارهای آزمایشی بر روی تعداد نسبتا زیادی از افراد، مقایسهٔ افرادی که در بعضی مقیاس ها (مثلا جهت گیری سیاسی) افراطی هستند، و افراد دارای باورهای معتدل تر است. با این حال، رویکرد دیگر، جستجوی مشترکات در مطالعات موردی بوده است. (رویکردی مفید به ویژه در موارد افراط گرایی خشونت آمیز، که در آن موارد ممکن است مرده باشند یا دسترسی به موارد دیگر بسیار دشوار باشد) بر اساس چنین کاری، نظریه های باورهای افراطی معتقد است، حرکت ایدئولوژیک یک فرد به سمت افراط گرایی ممکن است توسط چندین عامل کلیدی هدایت شود. یک عامل در مقایسه با اهداف زندگی معمولی (مثلا رفتن به مدرسه، داشتن خانواده) به طور نامتناسبی توسط اهداف افراطی برانگیخته می شود. عوامل دیگر عبارتند از: جستجو برای اینکه فردی بااهمیت در جهان باشید، افزایش برجستگی نسبی هویت گروهی فرد بر هویت خود، و انگیزهٔ حمایت از ارزش هایی که برای او مقدس است. در این فصل، هر یک از این عوامل را با جزئیات بیشتری، و اینکه چگونه پرداختن مستقیم به این عوامل ممکن است به افراد کمک کند تا باورها و رفتارهای افراطی خود را کنار بگذارند، بررسی خواهیم کرد. ما همچنین نقش بالقوهٔ عوامل شناختی و اجتماعی عمومی تر مانند تصمیم گیری جانب دارانه و ادراک نادرست از اجماع عمومی در مورد باورهای افراطی را به طور انتقادی در نظر خواهیم گرفت. اگرچه پژوهش های روانشناسی به تنهایی ممکن است درک کاملی از باورها و رفتارهای افراطی خاص ارائه نکنند، ما بررسی خواهیم کرد که چگونه ممکن است یک قطعهٔ کلیدی از پازل را تشکیل دهد.»