اینجا هم خیلی میخندید و هم خیلی حرص میخورید. برادرهای آنژل او را احمق بانمک صدا میکنند و او هم هر بار با کمک دروهمسایه و دو دوست عزیزش، کلوئه و کوین، حسابشان را میرسد. در ضمن آنژل عاشق لباس صورتی، آبنبات، ماست لیمویی و مشویو، عروسک شیرش، است و از دوستی با کوین لذت میبرد، البته اگر برادرهای وحشیاش بگذارند!
آنژل شامبر چطور میتواند با یک صفر کلهگنده از مدرسه به خانه برگردد؟! آن هم جلوی آن برادرهای ترسناکش که قرار است حسابی از خنده رودهبر شوند.
او هنوز از ماجرای صفر کلهگنده خلاص نشده که مجبور میشود برادرهایش را در سفری به یک کلبهی ییلاقی تحمل کند. بیچاره آنژل!
آیا همهچیز به خیر میگذرد؟ آیا آنژل میتواند مثل همیشه راهی برای فرار پیدا کند؟
کتاب احمق بانمک (4)