کتاب آیدا

Ida: A Novel
کد کتاب : 1130
مترجم :
شابک : 978-964-448-732-3
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 152
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1941
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

جزو فهرست برترین آثار نویسندگان زن

معرفی کتاب آیدا اثر گرترود استاین

کتاب آیدا، رمانی نوشته ی گرترود استاین است که نخستین بار در سال 1941 وارد بازار نشر شد. استاین می خواست که کتاب آیدا به دو شکل شناخته شود: به عنوان رمانی درباره ی زندگی زنی در عصرِ فرهنگِ شهرت و به عنوان متنی که داستان مختص به خود را برای روایت دارد. داستان این اثر از تولد آیدا تا دوران بزرگسالی او را پی می گیرد و به توصیف رابطه ی این شخصیت با سگ ها، مراوداتش با غریبه ها و چندین ازدواج او می پردازد، در حالی که برخی از جزئیات زندگی اش ناگفته باقی می مانند. آیدا به مناطق مختلف ایالات متحده می رود و در بخش دوم داستان، احتمالاً در اروپا ساکن است. او در جوانی به شهرت می رسد و مجبور می شود که مدام نگران افکار و نظرات مردم درباره ی خودش باشد. اما عکس العمل معمول او نسبت به این شرایط، فرار است؛ فراری که به نظر می رسد پایانی نخواهد داشت.

کتاب آیدا

گرترود استاین
گرترود استاین، زاده ی 3 فوریه ی 1874 و درگذشته ی 27 جولای 1946، کلکسیونر، نمایشنامه نویس، شاعر و نویسنده ی آمریکایی بود. استاین در حومه ی پیتزبورگ پنسیلوانیا به دنیا آمد و در اوکلند کالیفرنیا بزرگ شد. او به کالج ردکلیف و سپس به دانشگاه هاروارد رفت. استاین در سال 1903 به پاریس مهاجرت کرد و باقی عمر خود را در فرانسه گذراند. او در پاریس، سالنی داشت که چهره های برجسته ی مدرنیسم در حوزه ی ادبیات و هنر، افرادی مانند پیکاسو، همینگوی، فیتزجرالد، ازرا پاوند و شروود اندرسون، در آن گرد هم می آمدند.
نکوداشت های کتاب آیدا
A witty, provocative, prescient novel.
رمانی طنزآمیز، حس برانگیز و پیشگویانه.
Penguin Random House Penguin Random House

Startling.
خیره کننده.
New York Times Book Review New York Times Book Review

Highly recommended.
به شدت توصیه می شود.
Choice

قسمت هایی از کتاب آیدا (لذت متن)
بچه ای به دنیا آمد اسمش آیدا. جلوی آمدنش را مادرش با دست گرفته بود اما وقتش که رسید آیدا هم رسید. و با رسیدن آیدا، همزادش هم رسید. پس شد آیدا آیدا.

جاده خیلی پهن است. با برفی که دو طرفش نشسته. آیدا داشت تو جاده ای که برف پهنش کرده بود راه می رفت. مهتاب می درخشید. آیدا یک سگ سفیدی داشت و سگه تو مهتاب و رو برف خاکستری می زد. آیدا به خودش گفت اوه این همانه که می گویند گربه ها همه تو شب خاکستری اند. وقتی نه برف بود و نه مهتاب سگش همیشه به سفیدی می زد تو شب. وقتی برگشت رو به نور ماه یهو چنان درخشان شد که انگار یکجور نور دیگر بود، و اگر از آن هایی بود که زود می ترسند، می ترساندش اما آدم به همه چی عادت می کند اما واقعا او به همچین چیزی عادت نمی کرد.

هیچ دلیلی وجود ندارد که یک پادشاه، ثروتمند باشد یا مردی ثروتمند، یک پادشاه؛ هیچ دلیلی.