«عقل تو کله شما دوتا نیست؟ آخه من چه گناهی کردم گیر شماها افتادم؟ یوسف دهانش کف کرده بود و یک نفس فریاد می زد. سیاوش و دانیال سرشان را پایین انداخته بودند و خود را به موش مردگی زده بودند و جیک نمی زدند. اون چه آشوبی بود که به پا کردید؟ قسم می خورم اون آتش سوزی و به هم ریختن میدون کار شما دو تا بود. دانیال که بلد بود چه طور خودش را به موش مردگی بزند، با صدایی لرزان و بغض کرده گفت: «تو هم هی نق به جیگر ما بزن. خودت دیدی که ما کاری بکنیم؟ برای چی تهمت می زنی؟ من و سیاوش روحمون از آتش سوزی و فرار خرس ها بی خبر....» سیاوش سریع به پهلوی دانیال سیخونک زد که بند را آب ندهد؛ اما یوسف به سرعت حرف دانیال را قاپید. با صورت کج و کوله شده از خشم و عصبانیت به آن دو براق شد: آفرین، پس اون خرسه و توله هاش رو شما دوتا آتیش پاره فراری دادید؟ می بینی کربلایی، پس الکی صاحب خرس ها جلز و ولز نمی کرد که کار این دو تا بوده. سیاوش مظلومانه به کربلایی نگاه کرد و چند بار پلک زد. کربلایی ته دلش سیاوش را دوست داشت، با دیدن چشم های خیس سیاوش و بغض دانیال قلبش به درد آمد و گفت: «حالا که به خیر گذشته یوسف جان. این دو تا هم به اندازه کافی حرف شنیدن. دیگه بسه شونه.» کربلایی تو هم؟ شما دیگه چرا؟ اگه دژبانی سپاه می آمد چی؟ اون وقت خلاصی ما از دست اون ها کار حضرت فیل بود.»
داستان ها نقشی مهم و حیاتی در رشد و پیشرفت کودکان دارند. کتاب هایی که می خوانند و شخصیت هایی که از طریق ادبیات با آن ها آشنا می شوند، می توانند به دوستانشان تبدیل شوند.
من که عاشق این کتاب شدم ممنون از آقای داوود امیریان واقعا کتاب خوبی بود
کتاب را دوست داشتم تقریبا مثل کتاب رفاقت به سبک تانک میمونه
کتا بگردان قاطرچی ها.طنز پردازی خیلی خیلی خیلی خوبی داشت. که جنگ وجبه را به صورت طنز بیان کرده بود.به ندرت پیش میاد که نویسنده ای همچین کاری بکنه.این فقط از قلم اقای داوودامیریان برمیاد.این کتاب به معنی واقعی لبخندبه لبتون میاره
کتاب گردان قاطرچیها طنز پردازی خوبی داشت. اینکه درقالب طنز جنگ را نشون میداد .گاهی کلمات نامناسب درقالب شوخی هابیان شدکه من دوست نداشتم.اما روان خوب بود دوست داشتم.
خیلی طنز و عالی بود😂😂😂
تشابه اسمیو