نوشتن نقش براساس شخصیت یک بازیگر غیرحرفهای، شکل دیگری از بیاعتقادی به بازیگری حرفهای است. ایده این است که اگر موقعیتهای دراماتیک قصۀ فیلم را براساس تجربههای یک بازیگر بنویسیم یا کمابیش این کار را بکنیم، در این صورت، بازیگر انگار خود کاراکتر باشد و رفتار و واکنشهایش طبیعی و باورپذیر خواهند بود. سرانجام، نباید فراموش کنیم که در سینما بخشی از بازی - یا آنچه تصور میشود بازی است - از راه تدوین و گریم و موسیقی و تنظیم فاصلۀ دوربین از (نا)بازیگر به دست میآید و نیازی به بازی بهمعنای واقعی وجود ندارد.
عباس کیارستمی در سراسر دوران فیلمسازیاش، به شکلهای گوناگون با این مسائل روبهرو بود. روبرت صافاریان در کتاب «تناقضات نابازیگری»، این پرسش اساسی را بررسی میکند که آیا میتوان از سبک واحدی در بازی سینمایی در فیلمهای عباس کیارستمی سخن گفت یا خیر؟
باور متداول این است که عباس کیارستمی در فیلمهایش، از نابازیگر استفاده میکرده است؛ اما واقعیت پیچیدهتر از اینهاست. آیا شهره آغداشلو و محمدعلی کشاورز و ژولیت بینوش نابازیگرند؟ گفته میشود - خود کیارستمی تلویحا میگوید - که از این بازیگرها هم بهصورت نابازیگر استفاده کرده است. با این همه، عکس این موضوع هم ممکن است صادق باشد. آیا کیارستمی در برخی مواقع از نابازیگران بهجای بازیگر استفاده نکرده است؟
کتاب «تناقضات نابازیگری» نوشتهی روبرت صافاریان، به بررسی پیچیدگی مسئلهی مهم بازیگری در سینمای عباس کیارستمی میپردازد. مطالعهی این کتاب را به دوستداران فیلم و سینما پیشنهاد میکنیم.
کتاب تناقضات نابازیگری