ناگزیر از سفرم بی سرو سامان چون باد_ به گرفتــــــار رهایی نتوان گفت آزاد ** کوچ تا چند! مگر می شود از خویش گریخت!_ بال تنها غم غربت به پرستوها داد ** اینکه مردم نشناسند تو را غربت نیست_ غربت آن است که یاران ببرندت از یاد ! ** عاشقی چیست به جز شادی و مهر و غم و قهر !_ نه من از قهر تو غمگین نه تو از مهرم شاد** چشم بیهوده به آیینه شدن دوخته ای_ اشک آن روز که آیینه شد از چشم افتاد.
چشمت به چشم ما و دلت پیش دیگری ست_ جای گلایه نیست! که این رسم دلبری ست** هر کس گذشت از نظرت، در دلت نشست_ تنها گناه آینه ها زودباوری ست** مهرت به خلق بیشتر از جور بر من است_ سهم برابر همگان، نا برابری ست** دشنام یا دعای تو در حق من یکی است_ ای آفتاب، هر چه کنی ذرّه پروری ست!** ساحل جواب سرزنش موج را نداد_ گاهی فقط سکوت، سزای سبکسری ست.
قصه فرهاد دنیا را گرفت ای پادشاه دل بدست آوردن از کشور گشایی بهتر است .. چقدر من دوسش دارم
۲۸؟ آیا این عدد صحیح است؟
سلام - بله قیمت کتاب صحیح میباشد