کتاب ضد

Counter
کد کتاب : 9260
شابک : 9786001755507
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 112
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2014
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 55
زودترین زمان ارسال : 23 اردیبهشت

معرفی کتاب ضد اثر فاضل نظری

فاضل نظری از برجسته ترین شاعران و به خصوص غزلسرایان معاصر ادبیات فارسی و مدیر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است.آثار او از پر تیراژترین آثار شعر معاصر فارسی است. عمده شهرت غزلیاتش بخاطر مضامین لطیف و در عین حال بدیع آنها است عاملی که باغث شده است اشعارش در میان اقشار مختلف مردم از استقبال بالایی برخوردار شود. اشعار فاضل نظری ساده روان و در عین حال پیچیده و پر از مفاهیم نو است که البته ساختاری کم و بیش سنتی دارد. در اشعار فاضل نظر مفهوم سازی به نسبت شکل گرایی و سبک خاص زبانی از اهمیت بیشتری برخوردار است.فاضل نظری در اشعار خود هم از واژه های نو و هم از واژه های کهنه بهره می گیرد اما تکرار واژه های کهنه بیشتر است، و همین عامل به شعر او شخصیت خاصی می بخشد که تنها مختص خود اوست. اشعار او روان و ساده اما همچنان از نظر مضمون از پیچیدگی دلنشینی برخوردار است که با به تعویق انداختن کوتاه درک شعر بر کشش و جذابیت آن می افزاید. در شعر های او بازی های فرمی و شکلی کمتر به چشم می خورد، او زیبایی و شاعرانگی را تنها از دل خود شعر خلق می کند. شعرهای او طیف گسترده ای از احساسات عمیق و مشترک همه ی انسان ها را در بر می گیرد اما در درون همه آنها رد سپید امید را می توان پی گرفت، که می تواند ریشه در باور های مذهبی و دینی او داشته باشد. ضد مجموعه ای از غزل های اوست که عنوانش به نفس اماره ی انسان اشاره دارد .

کتاب ضد

فاضل نظری
فاضل نظری متولد ۱۰ شهریور ماه سال ۱۳۵۸ در خمین واقع در جنوب استان مرکزی است. او یک شاعر ایرانی، استاد دانشگاه و مدیرعامل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است. در مورد وضعیت تحصیلی او باید بدانید که او تحصیلات ابتدایی تا پایان متوسطه خود را در شهرهای خمین و خوانسار سپری کرده است. و با پذیرفته شدن در دانشگاه در سال ۱۳۷۶ برای ادامه تحصیل در رشته‌ مدیریت به تهران مهاجرت کرد و تحصیلات خود را تا أخذ مدرک دکترای رشته مدیریت تولید و عملیات در دانشگاه شهید بهشتی پی گرفت.او دارای عناوین ادبی خاص...
قسمت هایی از کتاب ضد (لذت متن)
چشمم افتاد ب چشم تو ولی خیره نماند شعله ای بود که لرزید ولی جان نگرفت.

شیرینی فراق کم از شور وصل نیست گر عشق مقصد است خوشا لذت مسیر.

با من که به چشم تو گرفتارم و محتاج_ حرفی بزن ای قلب مرا برده به تاراج# ای موی پریشان تو دریای خروشان_ بگذار مرا غرق کند این شب مواج# یک عمر دویدیم و به جایی نرسیدیم_ یک آه کشیدیم و رسیدیم به معراج# ای کشتۀ سوزاندۀ بر باد سپرده_ جز عشق نیاموختی از قصه حلاج# یک بار دگر کاش به ساحل برسانی_ صندوقچه ای را که رها گشته در امواج.