در شعر «ری را» - پری، ریرا، زن زایندگی و حافظه (بانوی حافظه) باهم در یک نقطه و زمان تلاقی میکنند: در سپیده دم زایش زبان، و نامیدن و هستی بخشیدن. و سرانجام یک موسیقی ناب متولد میشود؛ حرکتی به سمت بیواسطگی ناب و حذف واسطه ها.... این شعر خواندنی گویا آن عاشقانه ترین شعر است که همه ی آن فقدان های مذکور را درونی خود کرده است.
گفتیم که شعر، زبان را در مقطع زایش (تشکل،شکل گیری) خود قرار میدهد، و در حالت آرمانیاش بیواسطه ترین ارتباط را با هستی برقرار میکند. در اینجا انگار شاعر در حال نامیدن و یعنی ساختن «ریرا» است؛ گویا برای اولین بار، کن، فیکون. با نامیدن، به آنچه که مینامد هستی میدهد. نامی که تنبیه و آگاهی است و هشدار میدهد! عین هشدار میشود، جسمیت مییابد، و از روی صفحه ی کاغذ بلند میشود و فریاد میکشد. در واقع کل حرکت بزرگ نیما، یکی از آن فریادها و جیغ های بلند هشدار و آگاهباش است که در شعر فارسی کشیده شد.
کتاب درس های ادبی