یک اثر هنری بی نظیر و حتی باشکوه
شوخی و سبکی مشابه جین آستن در قرن بیستم
خیلی خنده دار و با دقت در مورد نکته های مضحک و همچنین تراژیک در بشر
نگاهی به اینطرف وآن طرف جنگل انداخت و فرش پاییزی برگ های درختان راش جنگل را به یاد آورد و با خودش فکر کرد آیا اینجا از آن جاهایی است که آدم، وقتی زندگی دیگر برایش غیرقابل تحمل می شود، می تواند بیاید و روی زمینش دراز بکشد و خودش را برای مرگ آماده کند.
داستان لحن آرومی داره و از زندگی روزمره افراد میانسال و شیوهی فرار آنها از تنهایی رو به بهترین شکل روایت میکنه.
* بهترین چیز اینه که آدم قوم و خویشی داشته باشه.اونوقت اونها مجبورن یه کاری واسه آدم بکنن.هرچی باشه،قوم و خویش ها،هرقدر هم که دور باشن ،از غریبهها نزدیک ترن؛ میتونی روشون حساب کنی.
شوخی میکنین؟قوم و خویش میتونن از دشمنم بدتر بشن 😩