او نویسنده ای باشکوه و دست کم گرفته شده در اواسط قرن بیستم، حلقه گمشده بین جین آستن و جان آپدایک است.
خانم پالفری با لحنی کم وبیش رویاپردازانه ادامه داد: «بعضی وقت ها، اون موقع که یه زن جوون متأهل بودم، آرزو می کردم آزاد باشم، آزاد و رها از قیدوبند بچه داری و تعهدات اجتماعی، از وظایفی که هر آدمی به عهدشه، متوجهی چی می گم؟ و همین طور از نگرانی هایی که دربارۀ عزیزانت داری؛ بیماری بچه ها و پدرومادرهای پابه سن گذاشته و مشکلات مالی. هرکسی بعضی وقت ها آرزو می کنه از همۀ اینها فرار کنه. ولی راستش آدم نباید آرزو کنه که هیچ کس بهش نیاز نداشته باشه، چون این طور که من فهمیده م تنها راه آزاد بودن همینه.»
خوب بود. در نشست اول تمامش میکنید.