بنده نتونستم از محتوای کتاب استفاده خیلی کاربردی بکنم و بگم بعد خوندنش نگاهم رو به بحران میانسالی تغییر و این مشکلم رو اندکی بهبود داده. شاید اگر این کتاب اولین کتابی بود که در این زمینه میخوندم برام تازگی و جذابیت داشت ولی چون قبلا در این زمینه یکی دو تا کتاب دیگه خونده بودم، نتونستم زیاد باهاش ارتباط بگیرم. بنده نوشتههای جیمز هالیس رو بیشتر میپسندم و عقایدم با یونگ شناسی بیشتر هم سوتر هستش و با نوع دیدگاهش بیشتر ارتباط میگیرم. شاید بشه گفت در پنج صفحه اخر کتاب که فصلی به نام نتیجه گیری هستش، کل مطالب کتاب به صورت خلاصه و کافی بیان شده که خوندنش میتونه در وقت صرفه جویی کنه. در کل کتاب غنی به نظرم نبود (با اینکه کتاب هم بعضی موقعها سلیقه ای محسوب میشه و نسبت به دیدگاه خواننده میتونه با ارزش و بی ارزش باشه). ایرادی که به برخی از نویسندگان میشه گرفت اینکه برای نوشتن کتاب خیلی عجله میکنند. مثلا همین نویسنده (جناب کیه ران ستیا) خودش فعلا در استانه و یا وسط و یا گذر از میانسالی هستش (فکر کنم در هنگام نوشتن این کتاب چهل و دو سالشون بوده) چطور با اینکه فعلا از این دوره گذر نکردن میان و به صورت جهانی راه حلهای خودشون رو برای عموم مردم ارائه میدن؟ (البته که استثناعاتی برای برخی از نویسندگان در این زمینه وجود داره). بنظرم خیلی بهتر میشه چپدین سال از این دوره بگذره (میانسالی) و بعد به صورت مفصل توسط نویسنده بهش پرداخته بشه. یا همین انتقاد رو میشه به نویسندگان جوان کتاب مینیمالیسم هم گرفت. و اما در مورد ترجمه (نشر گمان)؛ بنده تخصصی در ترجمه ندارم که بخوام نظر بدم اما به نظرم امکانش بود که ترجمه بهتری ارائه و از کلمات بهتر و سادهتری برای راحتتر خواندن مطالب و رساندن مفهوم، استفاده بشه.