رهبر گروه در حال تمام کردن صحبت هایش بود: «… و در پایان، پروردگارا، از تو می خواهیم مسیر را به آن دسته از زنبورهایی که هنوز کلمات تو را نپذیرفته اند نشان دهی تا نجات یابند. آمین.» بیز با خودش فکر کرد «نجات؟» شاید این همان چیزی باشد که من دنبالش هستم. به جمعیت پیوست و به گفتگوهای شان گوش داد، سعی داشت بدون جلب توجه اطلاعات بیشتری کسب کند. شنید یکی گفت: «و این ثابت می کنه عشق به عسل ریشه ی همه ی گناهانه.» بیز با خود فکر کرد، کمی عجیبه، زنبوری که چنین می گفت یکی از مشتاق ترین خواهان عسل در کلونی بود.