کتاب «مدفون» نوشته دیوید دمراش، داستان پرماجرای کشف و بازیابی کهنترین حماسه ادبی جهان، گیلگمش، است. گیلگمش، پادشاهی سومری بود که در مواجهه با مرگ و فنا، به دنبال جاودانگی رفت. این حماسه، که بیش از چهار هزار سال قدمت دارد، از مسائل بنیادین انسانی مانند دوستی، شجاعت، عشق، توبه و رستگاری سخن میگوید. حماسه گیلگمش، که بر روی الواح خشتی به زبان اکدی نوشته شده بود، در قرن نوزدهم میلادی توسط باستانشناسان ماجراجوی اروپایی از دل خرابههای شهر نینوا در عراق کشف شد. اما خواندن و ترجمه این الواح نیازمند تلاشهای بسیاری بود که دیوید دمراش در این کتاب به آنها پرداخته است.
دیوید دمراش، استاد باستانشناسی و ادبیات بینالنهرین در دانشگاه کلمبیا، در این کتاب با شیوهای روایتگونه و جذاب، ما را با زندگی و کارهای کاشفان اصلی حماسه گیلگمش آشنا میکند. او به ما نشان میدهد که چگونه آستن هنری لایارد، هرمزد رسام و جورج اسمیت، با ریسکهای فراوان، از میان خروراهای قدیمی، الواحی را پیدا کردند که بر روی آنها داستان گیلگمش حک شده بود. او همچنین به ما میگوید که چگونه جورج اسمیت، که یک کارگر ساده در موزه بریتانیا بود، توانست با استفاده از دانش خود، این الواح را بخواند و ترجمه کند و بخشهای گمشده این حماسه را هم پیدا کند.
دمراش در این کتاب، علاوه بر شرح ماجرای کشف گیلگمش، به تاریخ و فرهنگ بینالنهرین باستان و به ویژه دوران پادشاهی آشوربانیپال میپردازد. او به ما میگوید که چگونه این پادشاه، که یک حاکم ستمگر و جنگجو بود، یک کتابخانه بزرگ از الواح خشتی در شهر نینوا بنا کرد و در آن کتابخانه، الواح گیلگمش نیز وجود داشت. او همچنین به ما نشان میدهد که چگونه این کتابخانه و شهر نینوا توسط مادها و بابلیها نابود شد و گیلگمش همراه با آنها در خاک مدفون شد و تا قرن نوزدهم میلادی فراموش شد.
دمراش در این کتاب، ضمن بررسی محتوا و ساختار حماسه گیلگمش، به تطبیق آن با دیگر آثار ادبی کهن مانند کتاب مقدس، انجیل و ایلیاد و اودیسه میپردازد. او به ما نشان میدهد که چگونه گیلگمش، با وجود قدمت و کهنگی خود، هنوز هم میتواند برای ما معنا و پیامهایی داشته باشد. او همچنین به ما میگوید که چگونه این حماسه، در دوران معاصر، توسط نویسندگان و هنرمندان مختلف، از جمله رابرت گراوز، راینر ماریا ریلکه، فیلیپ گلاس و دیوید فری، بازآفرینی و بازخوانی شده است.
کتاب کتاب مدفون