کتاب پلیس

Police
کتاب دهم از مجموعه ی «هری هول»
کد کتاب : 12779
مترجم :
شابک : 978-6008299806
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 600
سال انتشار شمسی : 1398
سال انتشار میلادی : 2013
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 19 اردیبهشت

نامزد دریافت جایزه ی ریورتن پریزن سال 2013

نامزد دریافت جایزه ی بهترین کتاب معمایی گودریدز سال 2013

یو نسبو از نویسندگان پرفروش نیویورک تایمز

معرفی کتاب پلیس اثر یو نسبو

کتاب پلیس، رمانی نوشته ی یو نسبو است که اولین بار در سال 2013 منتشر شد. کارآگاه هری هول برای سال ها، در مرکز تمام تحقیقات مربوط به پرونده های جنایی بزرگ و مهم در اسلو بوده است. هوش بالا و تعهد او به کارش در طول این سال ها، زندگی های بسیاری را نجات داده است. اما ماجرایی جدید در حال وقوع است. در حالی که قاتل جسورتر می شود و واکنش رسانه ها نیز پرتب و تاب تر، هیچ خبری از کارآگاه افسانه ای اسلو نیست. این بار، وقتی افرادی که برای هری بیشترین اهمیت را دارند در خطری بزرگ قرار می گیرند، او در شرایطی نیست که بتواند از کسی محافظت کند—حتی خودش. رمان پلیس، با داستان جذاب و پرتنش خود، مخاطبین را تا انتها با خود همراه می کند.

کتاب پلیس

یو نسبو
یو نسبو، زاده ی ۲۹ مارس سال ۱۹۶۰، نویسنده ی سرشناس داستان های جنایی و موسیقی دانی نروژی است. تا سپتامبر سال ۲۰۰۸، بیش از یک و نیم میلیون نسخه از رمان های او در نروژ به فروش رفت و آثارش به بیش از چهل زبان ترجمه شده است. مجموعه رمان های جنایی «هری هول»، اثر یو نسبو، درباره ی مردی است که همیشه در حال مواجهه با ترس هایش است. رمان های متعددی از این مجموعه، جزو آثار پرفروش در جهان بوده اند.
نکوداشت های کتاب پلیس
One of Nesbo's darkest and most disturbing stories.
یکی از تاریک ترین و تشویش آورترین داستان های نسبو.
The New York Times Book Review

An invigorating must-read.
اثری هیجان انگیز که خواندنش ضروری است.
Newsweek Newsweek

A multi-layered and intertwining story.
داستانی چندلایه و در هم تنیده.
Sunday Express

قسمت هایی از کتاب پلیس (لذت متن)
هیچ صدایی نمی آمد و فقط سکوتی لرزان همه جا را فرا گرفته بود. احساس همان زمانی را داشت که مغزش خاطره ای را به صورت وهم آلود و مبهم در خودش ثبت کرده بود؛ چرا که این خاطره اذیتش می کرد. همان احساسی را داشت که موقع دراز کشیدن بر تختخواب خانه شان در درامن کنار رودخانه داشت. آن موقع صدای گذشتن چند قایق موتوری را از پشت پنجره ی بازشان می شنید؛ اما مغزش هیچ واکنشی از خود نشان نمی داد. کافی بود در اتاقشان جیرجیری آرام بکند تا از خواب بپرد و سیخ روی تختخواب بنشیند. لورا گفته بود بعد از پرونده ی درامن و پیدا کردن جسد رنه کالسنس کنار رودخانه این طور شده بود.

هری قبلا چه می گفت؟ شهود، فقط مجموعه ای از چیزهایی بسیار کوچک اما مشخص است که مغز هنوز نتوانسته اسمی رویشان بگذارد.

بسیاری از افراد، به خاطر ترس از این که شرایط جایگزین ممکن است بدتر باشد، تمام زندگیشان را در جایی که نمی خواهند، سپری می کنند. ناراحت کننده نیست؟